|
||||||||
صداميه ـ دستشويي و توالت ، همان جايي كه پشت درش اشخاص مي نوشتند : صدام رفتني است ، از يك آفتابه آب مضايقه نكنيد! |
||||||||
ضعيف كش ـ اسلحه كلاشينكف ، «كلاغ كيش كن.» اسلحه اي كه گويي زورش به ضعفا و اشخاص ناتوان مي رسد! و از پس بزرگترها بر نمي آيد. كنايه از بُرد كم و قدرت ناچيز اين اسلحه در مقابل ساير سلاحها در جنگ بود. |
||||||||
طرقِ چماقي ـ برنامه نشدني، كار بي حساب و كيلويي ! به كسي كه چنين طرح هايي مي داد و خيلي جدي ديگران را هم به آن توصيه مي كرد بچه ها به شوخي مي گفتند: زود برو داخل چادر تا ماهواره هاي دشمن نگيرندت كه كار جنگ لنگ مي ماند! |
||||||||
عزرائيل ـ خمپاره شصت، توپ فرانسوي. «نامرد» هم به آن مي گفتند گلوله اي كه مثل جناب عزرائيل بي خبر و بي صدا يكمرتبه از راه مي رسيد و نفسهاي زكيه را با خود مي برد. اين تعبير در قياس با ساير گلوله ها گفته مي شد كه قبل از آمدن با سوت و سر و صداي خود نيروها را خبر مي كردند. |
||||||||
عباس آقا ـ كسي كه در هر حال دخالت مي كرد. از همه چيز مي خواست سر در بياورد. راجع به همه چيز مي پرسيد ؛ به چنين كسي اگر در اموري كه به او مربوط نمي شد زياد وارد مي شد ، «سر عباس» مي گفتند و اگر باز هم كنجكاوي به خرج مي داد ، «عباس مركز» مي گفتند. اما اينكه چه نسبتي بين كلمه عباس و معناي منظور بود ، خدا عالم است! |
||||||||
غذاي خشم شب ـ لوبيا؛ كنايه از سر و صداي بيش از حد شكم پس از خوردن اين غذاست ، كه بي شباهت به توپ و تشرها و بگير و ببندهاي خشم شب (رزم شب) نبود؛ البته به شوخي! |
||||||||
غيرتي كار كردن ـ شوخي و تعريف را كنار گذاشتن ، دل به كار دادن و آن را ساده و ناچيز نگرفتن . تعصب داشتن نسبت به مسأله مثل بقيه مسائل . وقتي بچه ها به دلايلي رأيشان به اصطلاح نبود كه جدي كار كنند، يا توجه كافي داشته باشند به قضيه اي و آن قضيه هم اتفاقاً براي مسئول آن حائز اهميت بود و مي دانست كه بچه ها اگر بخواهند اراده كنند هيچ مانعي جلودارشان نيست مي گفتند غيرتي كار كنيد. |
||||||||
فرودگاه پشه و مگس ـ لباسهاي آلوده ؛ ظروف كثيف؛ محل ريختن زباله ها ، محيطي كه جاذب ميكرب بود، محل فرود آمدن حشرات ناقل بيماري. تعبيري بود كنايه از توجه به بهداشت محيط و رعايت نظافت و پاكي. |
||||||||
فك و فاميل هاي هاچ ـ حشرات ؛ پشه ها و مگسهاي سمج كه در نقاطي از جبهه و فصلي از سال ، به هيچ صورتي دست از سر رزمندگان بر نمي داشتند . «پشه هاي كلاه آهني » و «نيش مته اي» |
||||||||
قبيله آب كشكيها ـ بچه هاي اعزامي از «استهبان» استان فارس كه غذاي محلي يي دارند مركب از آب و كشك و پياز ، و همين بهانه اين مزاح شده بود. |
||||||||
قبرستان حيوانات ـ شكم انباشته از غذا و گوشت. «گوشت نخور قساوت مي آورد» هم به طعنه مي گفتند . اين عبارت مأخوذ از كلام معصوم است. در نهي از بسيار گوشت خوردن. سفره كه پهن مي شد شوخ طبعي بچه ها گل مي كرد و از آن جمله بود اينكه اگر در غذا گوشت پيدا مي شد همه به هم مي گفتند: شكم خودتان را قبرستان حيوانات نكنيد، يعني گوشت نخوريد شما كه با تقوي هستيد بگذاريد ما بي دينها بخوريم! |
||||||||
كارگره زني ـ كار گزيني. قلب كلمه است و حاكي از به وفق مراد نبودن كارهاي اداري است. |
||||||||
كلاس سُر بود ـ مرتب مقام و مرتبت و مسئوليت عوض كردن و بالا و پايين رفتن ، وضع ثابت و پا بر جا نداشتن. |
||||||||
گربه آشپزخانه ـ كسي كه وقت و بي وقت چيزي مي خورد و مي آشاميد ؛ دائم بو مي كشيد ببيند چي كجاست تا برود سراغش؛ لابد به ملاحظه خراب نشدن و از دهان نيفتادن آن! |
||||||||
گفتند نگوييد ـ نمي توانم آنچه مي دانم از اخبار و اطلاعات و تو مايل به شنيدن آن هستي بازگو كنم. منع شرعي دارد. اين تعبير ، تلخي صراحت جواب رد را از شنونده مي گرفت. |
||||||||
مادر ـ حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها. بچه هاي رزمنده به تبع سادات كه حضرتش را جده خود مي دانند ، به عنوان مادر ، به ايشان توسل مي كردند ، خصوصاً در مراسم احياء و عزاداري و دعا و مناجاتهاي خود. |