bullet
1 2 3 4 5 6 7
bullet

انا اعطينايي ـ نماز بدون طول و تفصيل ، استفاده از اذكار و اوراد به نحو مختصر و مفيد؛ كش و قوس ندادن حمد و سوره . قرائت سوره هايي نظير سوره طانا اعطيناك الكوثر» بعد از سوره حمد به جاي سوره هاي بلند نظير سوره «بقره» و «آل عمران» و امثال آنها. اين عبارت را به شوخي و جدي جايي به كار مي بردند كه امام جماعت (كه بعضاً يكي از خود بچه ها بود و بالطبع با او رو در بايستي نداشتي » اهل نماز خواندن با حوصله و سر فرصت بود؛ در چنين مواقعي قبل از قامت بستن وي براي اينكه بگويند بعد از نماز كاري داريم زياد معطل نكن ، مي گفتند ؛ انا اعطينايي بخوان.

bullet

اوراقي ـ عراقي، به نيروهاي درمانده و وامانده دشمن مي گفتند؛ خصوصاً پس از اسارت ؛ نيروهايي كه اگر تا ان ساعت مثل طبل تو خالي صدا مي كردند ، بعد از اسارت مثل پوست بز (صفحه طبل) از هم دريده و بريده بودند ، مثل پوست بزي كه وقتي مي پلاسد نه ظاهري دارد و نه باطني، نه ادعايي داشتند نه عملي. هر چه بود خفّت بود و خواري.

bullet

اهل دل ـ به طعنه و كنايه يعني شكمو و شكم چران. كسي كه از هر چه مي گذشت و براي هر چه به اصطلاح كوتاه مي آمد ، از شكمش (دلش) نمي گذشت. از آنهايي بود كه وقتي پاي سفره زانو مي زدند كارشان در خوردن به جايي مي رسيد كه مي گفتند: شهردار! بيا منو بردار؛ همانها كه هميشه از دست «شهردار» دلشان پر بود! و در خوردن راه نفس كشيدن باقي نمي گذاشتند . يعني آن كه مثل اهل ذكر، اهل علم و اهل كتاب كه در كار خودشان اهل اند و اهليت دارند، در كار خودش سر آمد بود و صاحب نام. ايهام در عبارت هم جايي براي دلخوري باقي نمي گذاشت ، چون بلافاصله گوينده مي گفت: مراد من اهل دل به معني حقيقي آن بود.

bullet

 با آفتاب در آمدن ـ ساده و بي آلايش بودن. «همسايه آفتاب بودن » نيز مي گفتند و به يك اعتبار كنايه از اين بود كه شخص مثل آفتاب از پشت كوه در آمده، روستايي و ساده لوح است. و به اعتبار ديگر يعني: مثل روز وضعيتش روشن است ، مثل آفتاب از هيچ چيز مضايقه ندارد و در دوستي و معاشرت بي دريغ است و بزرگوار.

bullet

با گرا آمدن ـ نظير «با آفتاب در آمدن » منظور، نحوه به جبهه آمدن كسي بود. يعني سرش را انداخته پايين آمده ، به هيچ چيز كار ندارد. مثل گلوله اي كه با گرا مي آيد فقط هدف را ديده و موانع را گويي اصلاً به حساب نياورده است. راه خود را به درستي و بي شائبه انتخاب كرده است.

bullet

برادران مزدور ـ نيروهاي عراقي . دشمنان متجاوز مسلمان ! كساني كه به اعتبار اسلام و اقرار زبانيشان برادر ما و به جهت فريب خوردگي و رو در رويي با ما دشمن بودند و ما ناگزير از برخورد با آنها بوديم. كساني كه دشمني ما با ايشان بنيادي و عميق نبود بلكه به عنوان آلت فعل دشمن بودنشان در مقابل ما قرار گرفته بودند.

bullet

 برادر يك ـ مثل ستوان يك ، سروان و سرلشكر . وقتي طرح درجه دادن و رتبه بندي كردن شغلي سپاهيان پاسدار اسلام در جبهه مطرح بود، اين معني كه مانند برادران ارتشي آنها هم به درجه داري و افسري و در مراتب عالي تر به اميري برسند ، بچه ها به شوخي به هم مي گفتند: مي دانيد اگر بخواهند به بسيج و سپاه درجه بدهند چه مي شود ؟ مي شود مثلاً برادر يك ، برادر دو ، سر برادر . يا تقوي يك ، تقوي دو، سر تقوي .

bullet

بستني ـ تكمه لباس . از كلمات ايهام دار است كه دو معني دور و نزديك دارد. يكي بستني و ديگري يعني آنچه «قابل بستن» است.

bullet

برادر عبدالله ـ رزمنده مورد خطابي كه نامش را نمي دانستند . بر خلاف پشت جبهه كه بعضي اشخاص براي توجه دادن و صدا كردن فردي يا اشاره به بنده خدايي، از عبارات و تكيه كلامهاي : هي ! ببين! چيز! طرف! و الو استفاده مي كنند ، در جبهه ، به تبع بقيه عادات نيكو و آداب و اخلاق رايج ، چنانچه اسم برادري را نمي دانستند يا مي دانستند و در خاطرشان نمانده بود، با تعبير : برادر عبدالله صدا مي زدند ، يعني بنده خدا.

bullet

برادر مستحب ـ رزمنده اي كه بفهمي نفهمي محاسن داشت، اما هنوز به اصطلاح «صدق ريش» نمي كرد، مي شد روي او را بوسيد، بر خلاف «برادران مكروه» ؛ بچه هاي كم سن و سال ، هماها كه با گريه و دستكاري شناسنامه و خيلي راههاي ديگر موفق شده بودند به جبهه بيايند و صورتشان مثل كف دست بدون مو بود.

bullet

برادر واجب ـ كسي كه ريش و محاسن و معانقه با او به عنوان حق اخوت ، واجب بود. شخصي كه از مكروهي به در آمده و مرحله مستحبي را پشت سر گذاشته و حالا براي خودش مردي شده بود و مي شد گونه بر گونه اش نهاد و با او روبوسي كرد.

bullet

بسيجي نما ـ كاري و كسي كه بسيجيان را به ياد مي آورد و انها را تداعي مي كند. از آنجا كه نيروهاي بسيجي اسوه و سر آمد ايثار و از خود گذشتگي بودند ، وقتي ديگران كار را به حدي از فداكاري مي رساندند كه از ايشان انتظار نمي رفت و بيش از هر چيز رنگ و بوي بسيجي داشت، مي گفتند : بسيجي نماست؛ كنايه از اينكه به بسيجيان اقتدا كرده است. رونوشت و كپي آن اصل است. بسيجي مي نمايد و مي نماياند. يعني نوع كار ، نوع كار بسيجي هاست در فوق العاده بودن.

bullet

 بشكن زدن ـ تير اندازي كردن نيروهاي دشمن بعثي با تير بار از صبح تا شب . وقتي كسي خودش در محل درگيري با دشمن حضور نداشت و از اوضاع و احوال منطقه مي پرسيد در پاسخ مي گفتند: تا صبح بشكن زد.

bullet

 بلبل ـ نوحه خوان و مداح اهل بيت. مداح اهل بيت، نيز «شارژر رزمندگان» ، همان كه اشك از دل كباب و سوخته رزمندگان در مي آورد و نغمه سرايي اش ، جبهه و جّو جبهه را گل هميشه بهار مي كرد.

دفترچه دوم