bullet
1 2 3 4 5 6 7
bullet

آچار فرانسه گردان ـ نيرويي كه به درد همه كار مي خورد. وجودش مشكل گشا بود همه كار از او بر مي آمد و مسئول مستقيم هيچ كاري نبود. وقت و بي وقت نمي شناخت، در همه شرايط حضور داشت. سمبل توانايي ، كارآيي و هنر بود.

bullet

آدم بيدار كن ـ نماز شبخوان . كسي كه در تاريكي مطلق سنگر ، شب هنگام براي راز و نياز با خدا بر مي خيزد و بناگزير در آن بستر به هم فشرده تا مي خواست براي وضو ساختن بيرون بيايد دست و پاي بعضي بچه ها را لگد كرده و از خواب بيدارشان مي كرد . «پا لگد كن»،  «فانوس بدست» ، «شب زنده دار» كسي كه «عطشش زياد است» نيز به اين معني بودند. كه هر كدام مسمي و كاربرد ويژه خود را داشتند.

bullet

آنتن ـ فضول و خبر چين . در معني مثبت به «آدم اطلاعاتي» مي گفتند. در مراتب خبر چيني، به شوخي و جد براي دوست و دشمن ، اصطلاح «آنتن » را به فرد مبتدي و تازه كار نسبت مي دادند و درجات بالاتر آن عبارت بودند از: «دكل» بودن، «رادار» بودن و بالاخره «آواكس» بودن كه نوع عالي و پيشرفته خبرگيري و خبر دهي بود.

bullet

 امور خالي ـ امور مالي . به اين علت كه غالباً خالي از وجه نقد بود اطلاق مي شد. تشكيلاتي كه از پرداخت حداقل هاي ماهانه رزمندگان عاجز بود كم نبودند بچه هايي كه چندين ماه و گاه چند سال ماهانه شان عقب افتاده بود ؛ غير از كساني كه اصلاً مراجعه نمي كردند و خود را طلبكار نمي دانستند.

bullet

اتاق خادمين ـ اتاق فرماندهان ، چادر و سنگر فرماندهان . نسبت خادمين را كه فرماندهان بيش از هر چيز و هر كس برخود مي پسنديدند ، از وقتي در جبهه رايج شد كه امام خميني (ره) فرمانده كل قوا فرمودند : «به من خدمتگذار بگوييد بهتر است از اينكه رهبر بگوييد».

bullet

ادكلن سنگر ـ بوي عرق تن ، بوي جوراب نشسته و كثيف ؛ در يك چادر يا سنگر به مشام مي رسيد «ضد رتيل» نيز گفته مي شد. تلقي بوي ادكلن از بوي بد و تند پايي كه مدتي به ضرورت در پوتين و جوراب مانده ، حاكي از مذمت و نهايت بي رغبتي رزمندگان به بوي ادكلن بود كه عموماً بعد از اصلاح با تيغ استفاده مي شد.

bullet

از زاغه مهمات دود بلند شدن ـ حسابي حال كسي را گرفتن ، به جاي حساسش زدن ، ساكتش كردن ، او را سر جايش نشاندن . براي هميشه خاموش كردن شخص ، نطقش را كور كردن، زبانش را بريدن، به نحوي كه ديگر حرفي براي گفتن نداشته باشد. «رافدين كسي را زدن » ، «به شني زدن» و «برجك پراندن» ، نيز به همين معني بودند.

bullet

اسير جبهه ـ رزمنده اي كه پايبند جبهه شده و ديگر زورش به خودش نمي رسيد، كسي كه دل و دين را يكجا در كار جنگ باخته بود و پاي بازگشتن به شهر نبود. هواي جبهه قرارش را ربوده و ماندنش اختياري نبود؛ همه چيزش شده بود جبهه و جنگ .

bullet

اضافه كاري ـ نماز شب خواندن و تهجّد . پاسي از شب گذشته ، وقتي همه خوب خوابشان مي برد، كساني بودند كه از چادر يا سنگر بيرون مي زدند و تا صبح ، حسابي با خدا حال و حول مي كردند ؛ يعني همان «پالگد كن » ها، «فانوس به دست» ها كساني كه «عطششان زياد بود» ، و بعد از روشن شدن هوا يكي يكي سر و كله شان پيدا مي شد ؛ بچه ها هم با آنكه مي دانستند قضيه از چه قرار است ، رو به آنها مي كردند كه: معلوم هست كجاييد؟ بعد ، خودشان اضافه مي كردند : لابد طبق معمول دوباره رفته بوديد اضافه كاري!

bullet

اعزام مجدد ـ قاطرهايي كه مكرر به جبهه آمده و خوب با صداي سوت خمپاره توپ آشنا بودند و به محض شنيدن آن زانو مي زدند و به زمين مي افتادند . اين اصطلاح در اصل در مورد نيروهاي جبهه ديده و آشنا به فنون و رموز جنگ به كار مي رفت؛ يعني به بچه هايي كه صاحب تجربه بودند ، نيروي اعزامي مجددي مي گفتند و من باب مزاح در خصوص چهار پايان تربيت يافته هم به كار مي رفت، به خودروهايي كه تازه از تعمير آمده بودند نيز گفته مي شد.

bullet

الهي من بدم اما تو خوبي ـ خيلي به خود رسيدن ، تر و تميز و خوشگل كردن. «تيپ كردن» ، «بنيان مرصوص» نيز به همين معني بودند . نسبتي بود براي كساني كه به سر و وضع خودشان مي رسيدند و در هر شرايطي ظاهرشان  آراسته بود.

bullet

امانتي را رد كردن ـ عملي را تكرار كردن ، با دست به پشت يا روي پاي بغل دستي خود زدن . وقتي نيروي جديدي به جمع رزمندگان وارد مي شد و طبعاً تا مدتها مي خواست احساس غريبي كند ، بچه ها برايش نقشه مي كشيدند ، به اين ترتيب كه صبر مي كردند به بهانه اي مثل غذا خوردن يا جلسه قرآن و امثال آن دور هم جمع بشوند، آن وقت يكي شروع مي كرد و با دست روي پا يا كمر كسي كه كنارش نشسته بود مي زد و مي گفت: امانتي را رد كن برود ، و او روي پاي نفر بعد از خودش مي زد و همين طور ادامه پيدا مي كرد تا به نفر مورد نظر برسد؛ آنجا بود كه با لبخندي او هم به مجموعه دوستان مي پيوست.

دفترچه اول