bullet
1 2 3 4 5 6 7
bullet

 پاتك شب ـ پتو انداختن سر كسي كه تازه پست نگهبانيش تمام شده و خسته و كوفته از گرد راه رسيده و بچه ها غافلگيرش كرده اند تا با مشت و مالي به او خدا قوت بگويند و به اصطلاح از خجالتش در بيايند.

bullet

 پايان نامه ـ وصيت نامه ، تعبيري بود مأخوذ از عبارت : «جبهه دانشگاه انسان سازي است.» ، و رسم پايان نامه (رساله يا تز ) نويسي بعد از فارغ التحصيلي در مقاطع مختلف آموزش عالي و دفاع از آن در حضور صاحبان فن؛ يعني حرف اول و آخر شخص در باب قضيه مورد پژوهش و راه و رسم و سنت حسنه اي كه شخص ، ديگران را دعوت به پيروي از آن مي كند.

bullet

پشه زده ـ مجروح شده ، نوعي تحقير دشمن بود با به چيزي نگرفتن زخم و جراحتي كه تفنگ و توپ و تانك او به بار مي آورد ، هر چند كاري و مرد افكن !

bullet

تقوا پيشه ـ كسي كه تكمه بالاي پيراهن يا فرنجش را زير گلو محكم مي بست . همان كه بچه ها به شوخي به او مي گفتند «خون به مغزت نمي رسد» ؛ يعني كمي شلش كن. به خود تكمه بالاي پيراهن ، «تكمه تقوا» ، «تكمه اخلاص » ، «تكمه مكتب» ، «تكمه ريا» و «تكمه حقوق» مي گفتند.

bullet

تويوتا بي حجاب ـ ماشين تويوتا و جيپ كه سقف آنها را باز كرده بودند و بدون سرپوش و سقف سوار مي شدند. وسيله اي كه سقف و سرپوش (حجاب) نداشت.

bullet

 تي تان بار زدن ـ خيلي غذا خوردن، بسيار بار معده كردن ، بي حساب چيدن و بالا رفتن و ملاحظه سر ريز شدن و برگشتن بار را نكردن . در مثل «تي تان » كه هر چه بارش كنند، خم به ابرو نمي آورد.

bullet

 جاي تير ـ آثار سجده هاي طولاني بر پيشاني شخص ؛ كسي كه از فرط عبادت پيشاني اش پينه بسته است. به چنين رزمنده اي مي گفتند : جاي تير را خوب مشخص كرده اي! تعبير كنايه از اين دارد كه بين عبادت و شهادت رابطه اي وجود دارد. و اين اصطلاح وقتي شايع شد كه دشمن با سلاح سيمينوف مجهز به دوربين نيروها را هدف قرار مي داد، و چون رو در روي هم بودند بالطبع اولين موضع و محل در معرض ديد ، سر بود تيرها درست به پيشاني شخص اصابت مي كرد ، از اين رو جاي تيرش مي گفتند.

bullet

 جاسم دوخته ـ جايي كه توپ و خمپاره و راكت هواپيماهاي بعثي زياد عمل كرده و به آنجا آسيب فراوان رسانيده بود؛ گويي مي خواسته اند زمين و آسمان را به هم بدوزند!

bullet

جبهه نديده ـ نيروي بسيجي و سپاهي كه با وجود حضور مكرر در جبهه و مناطق عملياتي و شركت در مبارزه با دشمن بعثي كمترين آسيبي نديده و جراحتي بر نداشته بود؛ كنايه از اينكه شركت مؤثر در جبهه با جان سالم بدر بردن از معركه سازگار نيست! گاهي به شوخي خطاب به چنين افرادي مي گفتند: راستي «جبهه را ديده اي» ؟

bullet

جلسه ـ غذا خوردن به شوخي و جدي ، كنايه از اين بود كه متأسفانه درصد زيادي از مسئولين نسبت به ارباب رجوع چنين عكس العملي دارند، يعني هر وقت سراغ آنها را بگيري ، وقت و بي وقت ، درست و غلط و راست و دروغ بلافاصله مي گويند: جلسه است! و با اين كلي گويي سعي مي كنند نشان بدهند كه هميشه ايشان در كار امور مهمتر هستند! بحث و فحص و فكر و شور و مشورت و طرح و برنامه و اجرا. و اين مرض ، انقدر واگير و مسري كه بعضي مي گفتند كشور ما «جمهوري جلسات است»!

bullet

جنگ هفته ـ آش ؛ «رويدادهاي هفته » ، «خاطرات يك آشپز» ، «خشم يك آشپز» ، «غذاي وحدت» . «آشپزخانه در هفته اي گذشت» نيز به همين معني بودند ، يعني تركيب ببين و نپرس ؛ غذايي كه هم پلو و خورشت است هم عدس و سيب زميني ، هم هويج فرنگي تمام قد، هم نخود و لوبياي آبگوشت.

bullet

چراغ قوه ـ برادر شهيد، كسي كه به جبهه آمده بود تا سلاح برادر شهيدش بر زمين نماند. وجه تسميه اين تعبير ، قول امام خميني (ره) بود كه در مورد خانواده گرانقدر شهدا فرمودند : «شما خانواده شهدا چشم و چراغ ملتيد» . بچه ها با استفاده از اين نسبت با لحني برخوردار از مزاح به برادران شهدا كه در جبهه حضور داشتند مي گفتند: چراغ قوه.

bullet

چشم چران ـ ديده بان؛ كسي كه مرتب وضع نقل و انتقالات دشمن را تحت نظر داشت و اتش توپخانه را هدايت مي كرد ، به اين معني كه گراي محل اصابت را مي گرفت و به بي سيم چي مي داد تا ثبت كند و بر اساس آن با كم و زياد كردن گراي حضور دشمن ، اسباب انهدام و نابودي مواضعش را فراهم مي كرد.

bullet

 چند بخش بودن غيبت ـ حرف خود را زدن ، غيبت نكردن و به كار ديگران كار نداشتن؛ وقتي دو نفر با هم ، در جمع يا در معرض رفت و آمد بچه ها مشغول گفتگو بودند تا به اسم شخصي مي رسيدند ، نفر سوم حاضر در جلسه كه احساس مي كرد كم كم دارد زمينه غيبت فراهم مي شود مي گفت: غيبت چند بخش است ؟ كم مايه تذكر و تنبه بود هم مزاحي كرده بودند .

دفترچه سوم