1 2 3 4 5 6

 

 

سرحد محمدي

در جبهه مهران ـ ارتفاع كله قندي ـ و عمليات والفجر سه كه بوديم برادران رزمنده ايام بيكاري را در آن سه ماه معمولاً به كارهايي از قبيل نوشتن نامه، خواندن مجلات اسلامي ، گوش كردن به اخبار راديو و تلويزيون و بجا آوردن نمازهاي قضا ، شركت در مراسم دعا و نماز جماعت ، پاك كردن اسلحه ، ورزش ، شناسايي مواضع دشمن در موقع گشت ، كارهاي دستي و هنري و سركشي به برادران در سنگرهاي مجاور مشغول بودند.

 خدا خوست خالدي

سال 65 در خط مقدم شلمچه حضور داشتم و چون آن خط بسيار شلوغ بود هيچ وقت نمي توانستيم از سنگر بيرون بياييم و بيشتر اوقات ، خودمان را با لطيفه گفتن و اين جور چيزها سرگرم مي كرديم.

در آنجا نماز را هميشه به صورت نشسته مي خوانديم ، بعضي وقتها حتي آب هم براي وضو نداشتيم و تيمم مي كرديم.

  محمد امين سالم

سال 63 به مدت دو ماه در كامياران بودم. كارم تبليغات در محورهاي گشتگي و سرچين بود و اوقات بيكاري را به تقسيم روزنامه و نوار در مقرها مي پرداختم.

 عزت الله اسماعيلي

من سه ماه در منطقه كردستان ـ اشنويه بودم (20/8/64 ) و سه ماه هم در منطقه جنوب (15/1/65) . جمعه ها به نماز جمعه مي رفتيم، در طول هفته اگر فرصتي بود به كوهنوردي مي رفتيم و گاهي اوقات هم فوتبال بازي مي كرديم.

  محمد هادي جان زاده

مدت نزديك به شش ماه در جبهه غرب حضور داشتم . چون بنده مقداري درس طلبگي خوانده بودم اوقات بيكاري را براي بچه ها قرآن و حديث معني مي كردم. در تمام مراسم دعاها و نمازهاي جماعت و جمعه شركت مي كرديم و ورزش ما هم واليبال بود. چون كبك در آن منطقه زياد بود ساعاتي را به شكار كبك مي رفتيم ؛ به اين نحو كه فشنگ و مقداري از باروت را خالي مي كرديم و به جاي آن تكه چوبي به همان اندازه ، داخل خشاب قرار مي داديم و و تير را رها مي كرديم.

   مهدي جابر مرادي

تا جايي كه من يادم مي آيد  و در جبهه شاهد بودم بچه ها اوقات فراغت خودشان ار به اين نحو مي گذراندند :

1ـ گفتگوهاي دسته جمعي بعد از صرف ناهار و يا شام كه بيشتر حول خاطرات دور مي زد.

2ـ انتقال تجربيات خود به دوستان و برادران همرزم از طريق گفتگو يا آموزشهاي غير رسمي ـ مثلاً اگر كسي نقشه خواني خوب مي دانست يا كسي رديابي ستارگان را بلد بود يا با قطب نما حسابي كار كرده بود بيدريغ اين دانش را در اختيار همه مي گذاشت.

3ـ بحث در زمينه هاي عقيدتي ، اخلاقي و سياست ـ مثل ابراز نگراني بچه ها از وضع بد حجابي و

4ـ مشاعره بين بچه هاي علاقه مند كه بيشتر اشعار عرفاني در سطح فهم خود را بيان مي كردند 

5ـ توسل به ائمه اطهار عليهم السلام به وسيله مداحي و خواندن ادعيه مثل دعاهاي كميل ، سمات و ندبه و توسل و

6ـ كشتي گرفتن بچه هايي كه با هم ندارترند به اصطلاح ؛ و تماشاي ديگران.

7ـ شستن ظروف و واكس كردن پوتين بچه ها بدون اينكه كسي مطلع شود.

8ـ فوتبال و واليبال و ساير ورزشهاي نشاط آور با توجه به موقعيت هاي خاص استراتژيك منطقه.

9ـ مطالعه كه در صدر اوقات بچه ها قرار داشت. از خواندن قرآن گرفته تا كتب مختلف عقيدتي ، عرفاني و سياسي و نشريات و روزنامه هاي در دسترس.

10ـ بازديد از ويرانه هاي ناشي از جنگ و گشت در منطقه

11ـ نامه ، وصيت نامه ، خاطره ، گزارش و نويسي.

12ـ نظافت ، اعم از نظافت اسلحه يا شست و شوي لباس پس از استحمام و نظافت كلي و هفتگي سنگر.

13 ـ شركت در  كلاسهايي كه از طرف گردان و سياسي عقيدتي لشكر داير مي شد.

14ـ خلوت و تنهايي . قدم زدن و تفكر خصوصاً در ايام و اوقاتي خاص مثل قبل و بعد از عمليات ، موقع غروب آفتاب و صبح.

15ـ مصاحبت با پيرمردان سنگر و استفاده از تجارب و خاطرات خوب آنها.

16ـ اختصاص هر وقت و هر لحظه براي شنيدن سجاياي اخلاقي امام از طريق نوارهاي كاست و ويدئو و بوسيله برادران روحاني گردان كه از اساتيد خود بعضاً شنيده بودند و

دفترچه سوم