1 | 2 | 3 | 4 |
اسامي مناطق مسكوني
دهكده حضرت رسول
روستايي بود در منطقه عمومي فكه كه در آن نيروهاي ارتش و سپاه پاسداران با هم ادغام مي شدند و لشكر حضرت رسول (ص) را به وجود مي آوردند.
اين دهكده تا قبل از جنگ ، محل سكونت مردم آن سامان بود و زماني كه با شروع جنگ و هجرت مردم به شهرهاي ديگر، خالي از سكنه شد، رزمندگان ، آن را موقعيتي قرار دادند از موقعيتهاي جبهه و به نيت ايجاد وحدت بيشتر ميان نيروهاي رزمنده ، نام مبارك حضرت رسول (ص) را بر آن نهادند.
خونين شهر
بندر خرمشهر را مي گفتند و مي گويند . شهري كه قريب يك سال و نيم در تصرف بيگانه و مدخل تجاوز و تعدي دشمنان خدا و قرآن بود و در مرحله سوم عمليات بيت المقدس (غرب كارون و جنوب غرب اهواز و شمال خرمشهر ـ 10/2/61) ظرف مدت 25 روز طي سه مرحله در منطقه عملياتي به وسعت 6000 كيلومتر مربع آزاد شد. شهري كه كوچه آن به خون خداجويان دشت كربلايي گلگون است.
دود شهر
نامي كه رزمندگان براي آبادان زمان جنگ انتخاب كرده بودند. شهري كه در اثر انفجار و آتش سوزي ناشي از گلوله بارانها، بويژه حريق گسترده در پالايشگاه آبادان ، هيچ وقت آسمانش مثل هميشه آبي نبود. غرق در دود بود و محو در سياهي.
شهر شاهدان نور
شوشتر را ميگفتند كه ظاهراً و به هر جهت تا آخر جنگ فقط يك نوبت مورد حمله دشمن واقع شد. فضاي اين شهر بيشتر محل رفت و آمد هواپيماها و موشكهاي بعثيان بود. يعني شهروندان شوشتري معمولاً مشايعت كننده موشكها بودند!
اين طنز نيش دار را (البته از باب ادخال سرور) غير از اسم گذاري ، در مطايبات بچه هاي رزمنده هم مي بينيم و آن وقتي بود كه اين شهر ، براي نخستين بار مورد تجاوز قرار گرفته بود و بچه هاي دزفولي خطاب به دشمن مي گفتند : صداميو ! اي شوشتره دزفول كتي اُلّاتَرَه يعني صداميها ! اينجا شوشتر است اگر آمده ايد دزفول را بزنيد ، دزفول كمي آن طرفتر است!
شهر شهيدان بي كفن
نام و نسبتي بود برازنده شهر هويزه . شهري كه در همان ابتداي جنگ تحميلي، مثل خرمشهر صد در صد ويران شد. بچه هاي رزمنده اي كه آن روز در هويزه مي جنگيدند ، تركيبي بودند از دانشجويان پيرو خط امام كه لانه جاسوسي را اشغال كرده بودند ، برادران جهادگر ، سپاهيان پاسدار انقلاب اسلامي و سايرين، كه به جهت بي كفايتي بعضي از اشخاص در امر جنگ و در نتيجه ، بموقع نرسيدن تداركات و نيروهاي تازه نفس، در محاصره كامل قرار گرفتند كه تا آخرين نفر و قطره خون ايستادگي كردند و به شهادت رسيدند و تا باز پس گيري اين نقطه ، بدن مطهرشان مثل آقا و مولاي شان امام حسين (ع) روي زمين ماند.
به شهر شهيدان بي كفن «كربلاي هويزه» هم مي گفتند.
قم كردستان
به شهر مريوان ، يكي از شهرهاي استان كردستان مي گفتند . از آن جهت كه مردم شهر در حملات وحشيانه مزدوران بعثي و بمباران شهر ، سرسختي و مقامت قابل توجهي از خود نشان داده بودند . كنايه از اينكه اگر «قم» شهر خون و قيام باشد در ايران ، مريوان هم قم ثاني و شهر خون و قيام است در كردستان .
كربلاي هويزه شهر شهيدان بي كفن
كرد اصفهان سند اصفهان
متفرقه
آرم آمريكا
قبل از عمليات كربلاي يك (مهران ـ 10/4/65) در تعاون لشكر حضرت رسول (ص) ، شهيد حميد عسكري مثل بعضي از بچه ها جوجه اي را به جبهه آورده بود و بزرگ مي كرد. وقتي براي عمليات واحد «جاكن» شد تا به خط دوم برود، شهيد عسكري جوجه اش را هم بر خلاف اصرار بعضي از برادران كه «بابا اينو ديگه كجا مياري؟» ؛ همراه خودش آورد.
بيچاره جوجه مرغ ، چيزي نگذشت كه در عقبه به اصطلاح همه پر و پوشش ريخت؛ از بس گلوله توپ و خمپاره كنارش خورد. ديگر كاملاً گَرگَر و كچل شده بود. اين آخريها به محض اينكه صداي سوت خمپاره يا توپ را مي شنيد به گوشه اي مي رفت و در حالي كه كِز كرده بود، خودش را پنهان مي كرد . بچه ها به شوخي به او مي گفتند : آرم آمريكا.