نامه دوم (رئيس جمهوري عراق)

 

متن نامه رئيس جمهوري عراق مورخ 24 شوال 1410 هجري قمري

آقاي علي خامنه اي

آقاي علي اكبر هاشمي رفسنجاني

السلام عليكم

نامه مورخ 6 شوال 1410 شما را كه در پاسخ به نامه مورخ 26 رمضان 1410 ـ برابر با 21 مارس 1990 ما ارسال شده بود دريافت كردم و بيش از يك بار توسط من و برادرانم در كادر رهبري عراق مطالعه شد. گر چه برداشت ما از نامه مزبور اين بود كه شما با پيشنهاد ما در زمينه برگزاري ملاقاتي در سطح سران براي حل و فصل قاطع و نهايي مشكلات موجود بين دو كشور كه علت كشمكش و يا نتيجه آن بوده موافقت داريد و ما از اين امر خوشحال شديم، ولي روح پيام شما آنچنان كه ما اميدوار بوديم نبود، زيرا مقدمه پيام در هر جا كه فرصتي دست داده، شمال عبارتهاي دو پهلو و پايان آن خشن بوده است.

آقايان : آنگاه كه ما به مكاتبه مستقيم با شما انديشيديم وضعيت ويژه موجود در روابط فيمابين را بررسي كرده و به اين نتيجه رسيديم كه روش مكاتبه مستقيم و رابطه اي كه بر اساس آن به وجود مي آيد روش مفيدتر براي تحقق ملاقات و گفتگوي مستقيم است و هيچ روشي براي تحقق صلح مطلوب بين ايران و عراق . بلكه بين امت عرب و ايران سودمندتر و كاراتر از آن نيست. ما مي دانيم و فرض براين است كه شما نيز مي دانيد كه صلح بين دو كشور نمي تواند براين اساس كه مقرون به باور طرف ديگر باشد تحقق يابد و عنايت يك طرف به صلح بدون آنكه به موازات آن انديشه ها، مفاهيم و روشها توسط طرف مقابل نيز مورد عنايت قرار گيرد، مفيد فايده نخواهد بود.

ما پيش از آنكه نخستين نامه را بنويسيم ، اين نكته را به ياد آورديم كه هر يك از طرفين در طول ده سال گذشته شديدترين و خشن ترين عبارتها را عليه يكديگر به كار گرفته و به سمع رسانده بود. لكن صرف نظر از آثار آن روش و چگونگي تأثير آن كه يكي از ابعاد كشمكش و جنگ بين ما بود. آن روش نتوانست صلح را محقق سازد. از جمله عباراتي كه در نامه شما آمده «جنگ تحميلي» و «كند ذهن» است و با جمله «والسلام علي من اتبع الهدي» به جاي «والسلام عليكم» كه قاعدتاً در چنين نامه هايي به كار گرفته مي شود ، ختم شده است. از آنجا كه ما صلح را تنها به خاطر جايگاه عظيم آن در وجدان خود و به دلايل ايماني مي خواهيم ، مفاهيم و اصطلاحاتي در نامه خود به كار برديم كه با معيارهاي انساني و اهداف والاي ما سازگار باشد. لذا فقط از عباراتي خدا پسند و مردم پسند استفاده كرديم. و اين امر در وهله اول بدان معنا نيست كه تغيير در تمام مفاهيم و ديدگاههاي ما حاصل شده است. بلكه به معناي اين است كه ما مايل به گشودن باب جديدي هستيم كه به دل طرف مقابل نزديكتر باشد و قدرت اثرگذاري بيشتري بر آن داشته باشد تا به صلحي كه ما آن را هدف شريفي مي دانيم و به سود ملتمان و بشريت است خدمت كنيم. از آنجا كه اين روش ، شايسته و مناسب براي چنين مقصد و راهي است. بنابراين وظيفه اقتضا مي كند كه شيوه جديدي را در نامه نگاري غير از شيوه زمان جنگ يا پيش از آن بيازماييم. مضافاً اينكه به كار گيري الفاظ و عبارات زمان جنگ اين توهم را به وجود نمي آورد كه به كار برنده آن الفاظ به قدرتي افزون بر قدرت شناخته شده آن در زمان جنگ، دست يافته است. كما اينكه اين شيوه كمكي به اثبات حقانيت يك امر نمي كند. استفاده از عبارتهاي مناسب در چنين مكاتباتي اگر توان توانا را افزايش ندهد و بعد از توكل بر خدا به ياري وي نشتابد، چيزي از قدرت او نخواهد كاست و حق ثابت شده اي را از او كم نخواهد كرد، بلكه روزنه اي خواهد بود براي ورود نور به دلهايي كه از جنگ درد و رنجهاي فراواني متحمل شده و آن دلها را در صورتي كه در جاده صواب قرار گيرند به سوي خيري كه صلح را محقق مي سازد، رهنمون خواهد شد.

بدين جهت چيزي را كه براي مكاتبه بين خودمان مناسب يافتيم اين بود كه آنچه را حق خودمان مي دانيم درج نكنيم تا شما نيز به درج آنچه حق خود مي دانيد كشيده نشويد. چه در غير اين صورت ممكن است آمادگي رواني شايسته براي استقبال طرفين از گفتگوي مستقيم فراهم نشود. منظور ما بستن باب گفتگو در مورد موضوعات مفيدي كه هر يك از طرفين طرح آن را مناسب مي بيند، نيست. تا بدين وسيله هر طرفي رابطه بين اولين و آخرين گام در راه صلح را بشناسد و روند صلح را به صورت يك مجموعه از نخستين گامهاي مربوطه ببيند و رابطه بين آنچه را حق خود و آنچه طرف مقابل حق خويش مي داند (به طور) مشخص درك كند.

اكنون كه با هم براي تحقق صلح تلاش مي كنيم شايسته است هيچ يك از طرفين به گذشته نپردازد تا بدين وسيله به آينده لطمه نزند زيرا سياست نشخوار حوادث گذشته باعث مي شود طرفي كه اين صفت بر او منطبق مي شود از سوي ملتهايمان كه در شناخت خصوصيات هر يك از ما تواناترند به كند ذهني متهم گردد.

با توجه به مراتب فوق ما خواهان گريز از گذشته نيستيم زيرا شما مي دانيد و يا اين ارزيابي را داريد كه ما قادر به ارائه اسناد كافي در جهت اثبات تفصيلي ديدگاههاي خود در صحنه مناظره و اينكه چه كسي جنگ و ستيز را آغاز كرد…. و چگونه شروع شد؟ هستيم. شما همچنين مي دانيد كه اسناد و مدارك در متقاعد كردن بخش وسيعتري از ملتهايمان و جامعه بشري از گفته ها و پيشداوري هاي هر يك از رهبري هاي دو كشور موثرتر خواهد بود. كما اينكه مي دانيد به زير سؤال بردن اين موضوع و كنكاش در آن به عنوان پيش درآمد بحث، به نحوي كه شما قبل از ژوئيه 1988 در زمينه تسلسل زماني تعيين آغازگر جنگ عنوان مي كرديد ادعايي است كه اثبات آن به وقت و تلاشي برابر با مدت زمان جنگ بعلاوه مدتي معادل دوران قبل از جنگ نياز خواهد داشت. همچنين اطلاع داريد هر يك از طرفين نزاع براي آغاز جنگ ، تاريخ خاص خود را دارد ، استناد مي كند و آنجاست كه روشن خواهد شد چه كسي در توصيف جنگ به «جنگ تحميلي» و چه كسي در اشاره به فرستادن نامه به جاي گسيل سربازان ومحق تر است.    

اما در مورد قطعنامه 598 شوراي امنيت ، از نظر ما آن قطعنامه از زماني كه آن size: 8.0pt; font-family: Tahoma">. تحليل ما بر اين امر اين است كه عقب نشيني نيروهاي نظامي ما از سرزمينهاي شما كه در شرايط شناخته شده در آغاز نزاع مسلحانه در سال 1980 وارد آن شده بودند، در تاريخ 20 ژوئن 1982 صورت گرفت، به اين شكل كه تصميم خود را در مورد عقب نشيني در رسانه هاي جمعي سمعي و بصري در 10 ژوئن 1982 اعلان كرده و در آن گفته بوديم كه حداكثر طي مدت 10 روز عقب نشيني خواهيم كرد و عملاً نيز چنين كرديم، در حالي كه عقب نشيني نيروهاي شما از حلبچه در شرايط جنگي ويژه اي غير از شرايطي كه نيروهاي ما در آن عقب نشيني كردند ، صورت گرفت.

بنابراين اگر شما عقب نشيني خودتان را از حلبچه كه در شرايط خاص صورت گرفت دليل حسن نيت خود مي دانيد و اينكه شما چشمداشت و يا تمايلي به اشغال سرزمينهاي ديگران نداريد. پس اولي اينكه عقب نشيني ما از سرزمينهاي شما بعد از عمليات توكلنا علي الله چهارم در منطقه جنوبي و ميانه در ژوئيه 1988 دليل اضافي ديگري در كنار ديگر دلايل نشان دهنده حسن نيت ما و عدم تمايل ما به اشغال يك وجب از خاك ايران به شمار آيد. به هر حال، از طرف ما يكي از معاني صلح اين است كه هيچ طرفي حق ثابت طرف ديگر را غصب نكند و همچنين هيچ طرفي يك وجب از خاك و يا آب طرف ديگر را غصب و يا اشغال نكند. و اين رويهاي است كه همواره بر اين تأكيد كرده و در پيچيده ترين و خصمانه ترين شرايط بدان پايبند بوده ايم. بنابراين بديهي است در حالي كه شما را به پايبندي به آن در جو مذاكرات صلح و ان شاء الله به عنوان راهي براي دستيابي به آن دعوت مي كنيم، خود به آن پايبند باشيم.

ما از پاسخهاي شما به پرسشهاي سفيران در ژنو از سفيرتان در خصوص مفاد نامه شما راجع به ملاقات مقدماتي بين نمايندگان دو طرف اطلاع حاصل كرديم كه شما اين روش را براي تدارك ملاقات سران ترجيح مي دهيد. ما با اين روش موافق هستيم و به سفيرمان در ژنو آقاي برزان ابراهيم التكريتي اختيار انجامم اين مذاكرات را با سفير شما در آنجا ، آقاي سيروس ناصري واگذار كرديم.

به نظر ما مأموريت نمايندگان ، تبادل نظر در مورد مواضع دو طرف به قصد آشنايي هر طرف با مواضع طرف ديگر در قبال مسائل مورد توجه دو كشور خواهد بود. چه بسا نمايندگان بتوانند بر سر برخي از جوانب توافق كنند و اين امر تصوير روشني را در هنگام ملاقات در سطح سران فراوري خواهد نهاد و كار ما را آسان خواهد ساخت. و آنچه احتمالاً بر سر آن به توافق نرسند براي رسيدگي نهايي به ملاقات سران واگذار خواهد شد. در مورد محل ملاقات سران ما همچنان در انتظار پيشنهاد شما هستيم. زيرا در پاسخ شما نظر قاطعي در مورد محل پيشنهادي ما كه مكه مكرمه است نيافتيماين امر مي تواند يكي از مسائل مورد بحث نمايندگان باشد. اما در مورد اينكه چه كساني در جلسه سران حضور يابند ، ما همچنان معتقديم كه اگر شما عملاً ايده ملاقات در سطح سران را پذيرفته و براي تحقق آن با ما با توكل بر خدا مصمم شده ايد ، جلسه در سطح سران بايد در برگيرنده مراجع اصلي تصميم گيري در دو كشور باشد. زيرا حضور ما با همديگر در سطح سران آزمايشي براي جدي بودن ما در جهت حل و فصل نهايي قضايا به گونه اي كه براي طرفين قابل قبول باشد، به شمار مي رود. و چنانچه به ياري خدا اين امر تحقق يابد متعاقب آن صلح پايدار و همه جانبه محقق خواهد شد، زيرا عدم حضور بعضي از مراجع اصلي تصميم گيري كه قادرند (آري يا نه) بگويند در اين اجلاس مي تواند بر اجراي آنچه مورد توافق قرار مي گيرد و نيز بر ميزان پايبندي به آن تأثير بگذارد. چرا كه بيرون ماندن آنها از محدوده ملاقات نه نظر آنها را تأمين مي كند و نه امضاكنندگان توافق را به نحو مطلوب مطمئن مي سازد. و چه بسا مصوبات اجلاس سران را بلا اجرا و يا در معرض تعديل قرار دهد. بعلاوه صلح عملاً از نقطه اي شروع مي شود كه رويش آن  در روان بافندگان تار و پود صلح آغاز گشته و به صورت ثابتي در سينه ها جاي گيرد. بنابراين هر كس كه از آغاز كار در به وجود آوردن صلح شركت كند خويشتن را از جنبه هاي اخلاقي و رواني مسئول اجرا و پايبندي به آن خواهد ديد. مضافاً اينكه حضور تمام مراكز تصميم گيري راه را بر هر گونه بهانه جويي احتمالي كه ممكن است روند صلح را پس از توافق بر آن پيچيده و يا كُند سازد ، مسدود خواهد كرد. به همين جهت پايبندي خود را به پيشنهادمان مبني بر اينكه در ملاقات سران از طرف ما رئيس شوراي فرماندهي انقلاب ، رئيس جمهوري و نايب رئيس شوراي فرماندهي انقلاب و از طرف ايران آقايان علي خامنه اي و علي اكبر هاشمي رفسنجاني حضور داشته باشند، يك بار ديگر تكرار مي كنيم . والله من وراء القصد.