تعقيب متجاوز(31/6/61 ـ 31/6/62 )

 

هر چند تا پايان دوره آزدسازي، 85 % از مناطق تحت اشغال دشمن آزاد شده بود، ليكن نزديك به نيمي از مرز مشترك همچون ارتفاعات مهم مرزي قصر شيرين تا چزابه و نيز طلائيه ، كوشك و شلمچه و دو شهر مهران و نفت شهر همچنان در اشغال دشمن قرار داشت ضمن اينكه قصر شيرين و سومار زير ديد و تير دشمن بود. به عبارت ديگر 2500 كيلومتر مربع از سرزمين ايران در اشغال دشمن باقي مانده بود و هيچ تضميني براي عقب نشيني كامل عراق وجود نداشت. در اين حال محافل سياسي ـ بين المللي در مورد اعاده حقوق جمهوري اسلامي هيچ واكنشي نشان نمي دادند. به اين ترتيب ادامه اشغال سرزمين هاي اسلامي، ارتش شكست خورده عراق را در موقعيت برتر نگه مي داشت، لذا چاره اي جز ادامه جنگ و تعقيب متجاوز نبود. در سال سوم جنگ به موازات تلاش براي آزادسازي شهرهاي سومار و مهران و برخي ارتفاعات مرزي، تعقيب متجاوز نيز در دستور كار قواي خودي قرار داشت.

از نكات مهم سال سوم جنگ ، تحول در سازمان رزم سپاه بود. منحني جذب نيروهاي مردمي ، كه از عمليات ثامن الائمه (ع) تا عمليات بيت المقدس رشد فوق العاده اي را نشان مي داد، از عمليات بيت المقدس تا عمليات رمضان ثابت ماند. فرماندهان سپاه پاسداران كه علت اين وضعيت را محدوديت سازمان رزم خودي مي دانستند، درصدد گسترش آن بر آمدند. بر همين اساس ، بعد از عمليات رمضان، سازمان رزم سپاه تغييرات كلي يافت. در عمليات والفجر مقدماتي سازمان رزم جديد به طور كامل وارد صحنه نبرد شد، ليكن عدم موفقيت عمليات، سپاه را به اين نتيجه رساند كه رشد كمي سازمان سريع تر از رشد كيفي آن بوده است؛ لذا پس از عمليات مزبور سازمان رزم سپاه مجدداً اصلاح شد.

عدم موفقيّت در عمليات رمضان ـ كه با هدف تعقيب متجاوز در منطقه شلمچه به اجرا در آمدـ اتحاد نظر مسؤولان سياسي و فرماندهان نظامي كشور در زمينه ادامه جنگ بعد از عمليات بيت المقدس را به اختلاف نظر در اين باره تبديل كرد. از آن پس سياست مداران تنها با انگيزه كسب يك پيروزي نظامي بزرگ به منظور كسب امتيازات سياسي، با ادامه جنگ موافق بودند؛ اما نظامي ها با هدف كسب پيروزي مطلق نظامي به ادامه جنگ مي انديشيدند. اين مسئله نوعي دوگانگي به وجود آورد. اين دوگانگي از سال سوم جنگ آثار مثبت و منفي خود را نشان داد. ميل به پايان جنگ با كسب يك پيروزي بزرگ، زمينه ساز آغاز تلاش ديپلماتيك در جنگ شد. اين حركت هر چند محدود بود، ولي در سالهاي بعد آثار خود را بر جاي گذاشت. اين ديدگاه سبب شده بود كه مدت جنگ كوتاه فرض شود؛ لذا از به كار گيري كل امكانات كشور براي جنگ صرف نظر مي شد و نبرد ها صرفاً با اتكا به مقدورات نظامي موجود و استفاده محدود از امكانات دولتي و حمايت هاي مردمي ، پشتيباني مي گرديد. اين در حالي بود كه در اردوي دشمن نه تنها امكانات عراق به طور متمركز به جنگ اختصاص يافته بود، بلكه حمايت مالي كشورهاي مرتجع عرب نيز سبب تقويت روز افزون ارتش عراق شده بود. به عبارت ديگر ، پس از عمليات بيت المقدس، عراق جنگ را به عنوان مسئله اصلي خود تلقي مي كرد حال آنكه در اردوي خودي به چشم موقت به آن نگريسته مي شد. مضافاً اينكه استراتژي بزرگ كشور. استراتژي نظامي نبود؛ بلكه صبغه ديپلماتيك داشت و هدايت جنگ با هدف دستيابي به صلحي شرافتمندانه دنبال مي شد.