كسب اعتماد به نفس(31/6/1359ـ 31/6/1360 )
كسب اعتماد به نفس در سال اول (31/6/1359 تا 31/6/1360 ) : هجوم عراق به كشور انقلابي اسلامي ايران با اين فرض طرح ريزي شده بود كه ارتش نظام جديد ، فاقد توان لازم است. اگر چه اين فرض صحت داشت، ليكن دشمن بدون شناخت صحيح از انقلاب اسلامي، انرژي متراكم و استعداد عظيم آن را براي حل مشكلات و بحرانهاي گوناگون از جمله وضعيت جنگي ، باور نداشت. اين در حالي بود كه عناصر انقلابي نيز از توان نهفته خود تصوير روشني نداشتند. به همين جهت روزهاي اول جنگ با ابتكار دشمن و انفعال خودي آغاز شد. اما استعدادهاي نهفته در انقلاب به تدريج بروز كرد و نيروي مسلح جديدي را متولد ساخت كه نه تنها خلأ ناشي از فروپاشي ارتش شاهنشاهي را پوشش مي داد ، بلكه عامل تعيين كننده اي در سرنوشت جنگ گرديد. اين استعداد شكل گيري سيستم نظامي منبعث از انقلاب ـ كه به مرور در سپاه پاسداران متجلي مي شد ـ هر چند كه از همان روزهاي اول جنگ بروز يافت، ليكن تا رسيدن به مرحله بلوغ كامل ، زمان قابل توجهي برآن گذشت. در ابتدا. سازمان نظامي جديد نه تنها براي دشمن ناشناخته بود و نيروهاي انقلابي نيز پيش بيني روشني از آينده آن نداشتند، بلكه برخي عوامل داخلي نيز به علت باورهاي غير انقلابي و بعضاً ضد انقلابي. از تسريع در روند شكل گيري سازمان جديد جلوگيري مي كردند. در آغاز جنگ اشخاصي در رأس امور نظامي قرار داشتند كه اولاً فاقد بينش انقلابي بودند. ثانياً به دليل كوچك انگاشتن ارتش عراق ، نابرابري مقدورات خود در برابر دشمن را باور نداشتند. ثالثاً شيوه هاي پدافندي طراحي شده در رژيم گذشته را براي مقابله با ارتش عراق كافي مي انگاشتند. آنها با همين بينش سه عمليات بزرگ را طرح ريزي كردند؛ ليكن هر سه عمليات به شكست انجاميد . متاسفانه اين شكست ها هيچ تأثير مثبتي بر بينش آنان نگذاشت. فرماندهي كل قوا (بني صدر) كه راه حل نظامي را مسدود شده مي ديد، به فعاليتهاي سياسي روي آورد. وي كه تنها عامل آغاز جنگ را، احساس خطر غرب از انقلاب اسلامي و رهبري امام خميني تصور مي كرد. در صدد برآمد رهبري امام را تضعيف كند و با كودتاي خزنده عليه خط امام ، اوضاع را در داخل كشور به دست گيرد تا زمينه را براي سازش با غرب فراهم كرده و با زد و بندهاي پشت پرده، براي پايان دادن به جنگ راهي بيابد. به موازات بحراني شدن اوضاع داخلي ايران، مواضع سياسي عراق نيز تغيير مي كرد؛ به طوري كه شعار مذاكره براي پايان جنگ را كنار گذاشت و آشكارا خواستار تجزيه ايران شد. در حالي كه بني صدر با حادثه 14 اسفند حركت جديدي را آغاز كرده بود و مي رفت با دامن زدن به بحراني داخلي، اوضاع را به نفع جناح خود سوق دهد، تلاش امام در خنثي كردن توطئه هاي او و ايجاد جو آرامش تأثير زيادي داشت. بني صدر و حاميانش گمان نمي كردند ، ابتكار عمل در دست امام باشد. در اين موقعيت و در حالي كه چنين القا مي شد كه حذف بني صدر از فرماندهي كل قوا ميسر نيست و ارتش از بني صدر حمايت خواهد كرد. امام خميني بني صدر را ار فرماندهي كل قوا عزل كرد و اين امر موقتاً به تيمسار (شهيد) فلاحي سپرده شد. ارتش نيز به رغم همه القائات سوء، پايبندي خود را به امام و نظام نشان داد. در عين حال ، دشمن همچنان در فضاي ذهني خود سير مي كرد و به تحولات بعدي دل بسته بود. حوادثي كه بعد از رأي مجلس شوراي اسلامي به عدم كفايت بني صدر و بر كناري وي از رياست جمهوري به وقوع پيوست، همچون حركت مسلحانه منافقين در نخستين روز بر كناري بني صدر در 30/3/1360 ، حادثه هفتم تير كه طي آن 72 نفر از مسؤولان نظام و نمايندگان مجلس به شهادت رسيدند.، ترورهاي پي در پي مسؤولان و قشر وسيعي از مردم و انفجار مقر نخست وزيري كه به شهادت رئيس جمهور (رجايي) و نخست وزير (باهنر) در 8/6/1360 منجر گرديد، عراق را به تغيير و تحول احتمالي در ايران و پيروزي جناح متحد (بني صدر و منافقين) اميدوار مي كرد. اين اميد كاذب مانع از آن شد كه عراق استحكام نظام اسلامي و قدرت رهبري امام در موقعيت هاي بحراني را درك كند، لذا به رغم موفقيت امام در كنترل بحران و جلوگيري از فرعي شدن مسئله جنگ و نيز تولد نيروي جديد كه همزمان با عزل بني صدر ، بلوغ خود را در عمليات “فرمانده كل قوا” به نمايش گذاشته بود، دشمن همچنان غافل بود و زمينه هاي اساسي در جنگ را درك نمي كرد. از سوي ديگر. نيرويي كه از دل انقلاب برخاسته بود و در عين حال هنوز به خودباوري نظامي نرسيده بود به تدريج دريافت كه گره جنگ تنها به دست نيروهاي انقلابي باز مي شود. به همين منظور ، در حالي كه در شهرهاي بزرگ و روزهاي بحراني و سختي سپري مي شد، فرماندهان عملياتي سپاه همچون شهيد حسن باقري ، براي پايه ريزي استراتژي جديد، با تفكر و موشكافي ، تجارب به دست آمده در صحنه عمل را مرور مي كردند. |