در جنگ ايران و عراق، به موازات تداوم جنگ، پيچيدگي بيشتري در تحقق
استراتژي ايران به وجود مي آمد. از سوي ديگر، حفظ ابتكار عمل و انجام عمليات بزرگ
كه نقش تعيين كنندهاي در موازنه سياسي
ـ
نظامي جنگ داشته باشد، يك ضرورت مبرم براي كشور و انقلاب بود. اين برتري در موازنه،
به ميزان قابل ملاحظهاي بستگي به عملياتي داشت كه طي آن تمام توان دشمن به
رويارويي فرا خوانده شده و منهدم شود. در واقع، انهدام دشمن و تصرف زمين هاي
استراتژيك از هدف هاي اساسي جنگ به شمار مي رفت. از اين رو، عمليات والفجر 8 ، در
راستاي استراتژي تنبيه متجاوز در بعد نظامي و به ويژه در بعد سياسي از اهميت بسزايي
برخوردار بود. از لحاظ هدف، موقعيت جغرافيايي شمال خليج فارس و شهر فاو، اهداف سياس
ـ
نظامي ويژهاي داشت. مهم ترين اين هدف ها عبارت بودند از : 1-
انهدام سكوهاي پرتاب موشك؛ 2- تصرف شهر فاو؛ 3- تامين خور موسي و تردد كشتي هاي
بندر امام؛ 4- تسلط بر اروندرود؛ 5- تهديد بندر ام القصر؛ 6- هم مرزي با كويت؛ 7-
مسدود كردن راه ورود عراق به خليج فارس
|
دلايل انتخاب منطقه
|
انتخاب منطقه عملياتي فاو، نتيجه يك رشته ابتكارات و تدابيري بود كه با جايگزين
كردن عواملي چون انتخاب نوع زمين جهت محدود ساختن قدرت دشمن و استفاده صحيح از اصول
غافل گيري در رعايت و حفاظت و انحراف ذهني دشمن، انجام تحركات فريب و عوامل ديگر،
بر مشكلات و كمبودهاي فائق آمده و سرانجام پيروزي بزرگ را با حداقل امكانات در
برابر ارتش به مراتب مجهز تر به ارمغان آورد.
مهمترين علت انتخاب منطقه فاو براي عمليات، نوع و ويژگي هاي زمين منطقه بود. وجود
آب در سه جناح عمليات و رويارويي با دشمن تنها در يك پيشاني جنگي و هم چنين امكان
اجراي آتش سبك و پر حجم توپخانه و ادوات از آبادان تا فاو بر روي ستون هاي
دشمن از جمله ويژگيهاي اين منطقه بود كه موجب انتخاب آن شد. به علاوه، محدود بودن
اين زمين كه كميت محدود و كيفيت بالا را با هم دارا بود، در اين انتخاب مؤثر بود.
افزون بر اين، عدم تصور دشمن نسبت به توانايي نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران در
عبور از اروند رود، تجربه عمليات هاي خيبر و بدر و نيز ارزشمند بودن هدف از نظر
سياسي و نظامي، از جمله عوامل ديگري بودند كه در انتخاب شهر فاو براي عمليات مورد
توجه قرار گرفتند
|
موقعيت منطقه
|
منطقه عملياتي، در جنوبي ترين قسمت خاك عراق و در شمال خليج فارس واقع شده است.
رودخانه اروند رود در شرق، خورعبدالله در غرب و خليج فارس در جنوب فاو قرار دارد.
ساحل شرقي و غربي رودخانه را نخلستان پوشانده است و ساحل دو طرف، با نهرهاي متعددي
به اروند رود متصل ميشوند. در طرف ايران، رودخانه بهمنشير به موازات اروند رود، به
خليج فارس منتهي ميشود. در شمال اين منطقه شهرهاي آبادان و بصره قرار دارند كه به
جاده خسرو آباد و جادههاي البحار، فاو ـ بصره و ام القصر با فاو متصل هستند.
همچنين، در اين منطقه درياچه(كارخانه) نمك وجود دارد كه با داشتن سيل بندهاي متعدد
مهم ترين عارضه به حساب مي آمد. در اين محل، به دليل نمك زار بودن، زمين باتلاقي
است كه در اثر باران بسيار لغزنده مي شود و تردد وسايل نقليه با مشكل مواجه
ميسازد. در مجموع، منطقه والفجر8 از ويژگيهايي برخوردار بود كه با وجود ضعف منابع
تجهيزاتي و تسليحاتي، انجام عمليات را براي جمهوري اسلامي ايران ميسر ميساخت.
|
طرح مانور
|
در طرح ريزي مانور عملياتي والفجر 8 دو عامل، بسيار مؤثر بودهاند؛ 1- تجارب عمليات
بدر، 2- پيچيدگيها و ويژگي هاي خاص اين عمليات. اگر سپاه تجربه گران بهاي
عملياتهاي خيبر و بدر را در هورالهويزه نداشت، به طور
قطع نميتوانست طرحي موفق براي عمليات والفجر8 ارائه دهد و پيروزي اين عمليات نيز
از تضمين كمتري برخوردار ميشد.
پيچيدگي ها و ويژگي هاي خاص اين عمليات به گونهاي بود كه فرمانده كل سپاه پاسداران
در جمع فرماندهان گفت:
«در اين عمليات بايستي كل تجارب جنگ به كار گرفته شود: جنگ شهري،
جنگ در دشت، جنگ در آب، و
…
»
در واقع عمليات فاو ، صحنه بروز تمام قابليتهاي نظامي و ابتكار عمل سپاه و نيز خطر
پذيري اين سازمان براي پيشبرد اهداف انقلاب بود. در مبحث طرح مانور چند مسئله مهم
وجود داشت كه دربارة آنها ساعت ها بحث كارشناسي صورت گرفت. اهم اين مسائل عبارت
بودند از : 1- آگاهي از چگونگي و حالت هاي آب اروند در نوبت هاي خاص هفته، ساعت،
شب و روز 2- عمليات عبور غواص ها از رودخانه 3- عمليات شكستن خط و پاك سازي سر پل
به دست آمده 4 - مرحله بندي عمليات 5- توسعه در عمق.
|
شناسايي آب اروند رود
|
درباره درك حالت هاي مختلف آب اروند رود، ماه ها كار انجام گرفت و با جمع بندي
اطلاعات موجود در مورد تاريخچه اين رودخانه و نيز شرايط جوي منطقه خسرو آباد و فاو
طي 20 سال گذشته كه از اداره هواشناسي گرفته شد، به نظر مي رسيد هيچ گونه مشكلي
وجود ندارد.
|
عبور غواصها از رودخانه
|
در مورد عمليات عبور غواص ها از رودخانه آموزش و تمرين زيادي انجام شد. اين اقدام
برگرفته از تجربه عمليات بدر بود. اين عمليات، اوج خطر پذيري انقلابي نيروهاي حزب
اللهي و پيرو خط امام را به نمايش گذاشت. در اين باره، يكي از نگراني هاي اصلي،
تاثير جريان آب بر حركت غواص ها و دور شدن آنها از هدف واگذار شده به آنها بود.
ناخدا ملك زادگان، فرمانده نيروي دريايي ارتش در آن زمان، پس از شنيدن سخنان
مسئولان امر درباره طرح عمليات، گفت :
اظهارات نشان داده است كه اگر غواص از يك نقطه بخواهد به نقطه روبرو حركت كند، بعضي
وقت ها پنج شش كيلو متر بالا و پايين مي رود و اين بستگي به جريان آب دارد. بنا
براين، در ارزيابي اي كه لازم بود اينجا ارائه بشود، آن نيروهاي خط شكن بخواهند در
طول ( از شرق به غرب) رودخانه عبور كنند به نظر بنده به طور شناور و غواصي، امكان
خيلي كمي است كه موفق شوند.
اظهارات ناخدا ملك زادگان با توجه به جريان آب تا اندازهاي صحيح بود، اما پيگيري و
تلاش نيروها موجب غلبه بر اين نگراني شد. شش روز پس از اظهارات فرمانده نيروي
دريايي، در جلسه مشترك قرارگاه خاتم الانبياء (ص) در اهواز در 23 دي 1364، آقاي
غلامپور، جانشين قرارگاه كربلا گفت:
”
به هنگام شناسايي در حالت جزر و مد آب به چپ و راست ميرفت ولي با
تجربه به اين نتيجه رسيده ايم كه هر كجا خواستيم برويم.“
|
مرحله بندي عمليات
|
پي بردن به نحوة عبور از رودخانه، چگونگي شكستن خط و گرفتن سر پل و چگونگي هوشياري
دشمن و تدبير مرحله بندي عمليات، به طور قطع نيازمند حضور در غرب اروند و شناخت
بيشتر از عكس العمل هاي دشمن بود. اما با توجه به عكس، نقشه و اطلاعات به دست آمده
از زمين، چهار مرحله براي انجام عمليات در نظر گرفته شد:
1ـ عبور از رودخانه و شكستن خط و پاكسازي سر پل به دست آمده.
2ـ تصرف شهر فاو، رسيدن به خورعبدالله و استقرار در مثلثي شمال شهر كه از تقاطع سه
جاده البحار، فاو، بصره و جاده ام القصر به وجود آمده بود. هم چنين، استقرار در
پايگاه دوم موشكي در شمال غربي شهر فاو، مي بايستي در همين مرحله تحقق مي پذيرفت.
اين نقطه براي داشتن جناح از دشمن بسيار مهم تلقي ميشد.
3ـ
پيشروي
تا ابتداي كارخانه نمك و تكميل خط دفاعي به موازات اين نقطه از ساحل تا خور
عبدالله.
4ـ رسيدن به زمين انتهاي كارخانه نمك و كانال انتهاي كارخانه واقع بر روي جاده ام
القصر تا ساحل رودخانه.
مأموريت مرحله اول عمليات، به لشكرهاي 7 ولي عصر(عج)، 5 نصر، 41 ثارالله، 1 عاشورا،
25 كربلا، تيپ هاي 44 قمر بني هاشم(ع) و 3 المهدي (عج) واگذار شد.
در مرحله دوم لشكرهاي 27 حضرت رسول (ص)، 17 علي بن ابيطالب(ع)، و در مرحله
سوم لشكرهاي 8 نجف و 31 عاشورا براي تحقق طرح مانور مي بايست وارد عمل مي شدند در
مرحله چهارم نيز تمام يگان هاي مورد نظر حضور داشتند
|
توسعه
در عمق
|
در عمليات هاي بزرگي كه پس از فتح خرمشهر انجام شد، همواره ميان عمق بخشيدن به
عمليات و توان موجود از يك سو و هم آهنگي پيشروي با پشتيباني عمليات از لحاظ
مهندسي از سوي ديگر، تعارض وجود داشت. در اين عمليات نيز توسعه در عمق و استمرار
عمليات مورد توجه قرار گرفت.
فرمانده سپاه در جلسهاي با حضور فرماندهان يگان هاي سپاه گفت :
ما بايد روز اول و دوم حداكثر استفاده را بنماييم و همه ( مهندسي ما ، زرهي ما،
لشكرهاي ما) هنر خورد را به خرج دهيم. اگر بخواهيم دست دست كنيم و حالا مطمئن شويم
كه خط شكسته يا نشكسته است، مانند سيل بند (خط اول) عمليات بدر مي شود كه تا صبح
فرماندهان منتظر وضعيت بودند. صبح ديدند كه عراقي ها كفشها را گذاشته اند و فرار
كرده اند و پس از آن رفتيم جلو. اينجا (فاو) وقتي كه دشمن در دشت پراكنده شد، ما در
روز مي توانيم بجنگيم.
فرمانده سپاه در جلسه
ديگري با اطميناني كه نسبت به غافل گيري دشمن داشت، ضمن تأكيد بر استمرار
عمليات و عدم تأخير در حركت بعدي، گفت:
«اگر در آن طرف ، دشمن آماده نبود و ما نيز حتي لودر و بولدوزرمان
از آب عبور نكرده بود ، ولي تانك در دست داشتيم، بايد برويم تا مرحله چهارم.»
بدين
ترتيب استمرار در تحقق هدف هاي عمليات با گام بلند مورد تأييد فراوان قرار گرفت.
علاوه بر اين، مسائل ديگري مانند آتش پر حجم ادوات و توپخانه، به كارگيري زرهي،
مهندسي و مسئله عبور كه جزو بغرنج ترين مسائل عمليات به شمار مي رفت، در طرح مانور
به آنها پرداخته شده بود
|
وضعيت دشمن
|
به طور كلي فرماندهان ارتش عراق از حمله بزرگ ايران در فصل زمستان آگاه بودند و با
توجه به تجربة سال هاي قبل و نيز وجود هدف هاي استراتژيك در جنوب، محور اين حمله را
در جبهه هاي جنوب مي پنداشتند اين تصور، عمومي بود اما منطقه هورالهويزه در صدر
مناطق ديگر مورد توجه دشمن قرار داشت. از دلايلي كه موجب مي شد عراق حمله آتي ايران
را در هور بداند، سابقه انجام عمليات هاي بدر و خيبر در سال هاي 1362 و 1363 در
اين منطقه بود. از اين گذشته، با توجه به عدم تسلط كامل دشمن بر اين منطقه و در
مقابل تسلط بيشتر ايران در آنجا عراق گمان مي كرد، بار ديگر از منطقه هور به او
حمله شود.
علاوه بر اين، حجم فعاليت هاي جبهه خودي در منطقه هور كه بيشتر امور مهندسي و نقل
و انتقال بود، دشمن را به اين نتيجه رسانده بود كه ايران از هور حمله خواهد كرد.
در منطقه شرق اروند رود نيز ايران فعاليت مهندسي داشت. به خصوص از آذر ماه 1346 به
بعد، اين اقدامات افزايش يافت و دشمن نيز از اين اقدامات آگاهي داشت. اما چند عامل
سبب شد كه عراق به تلاش هاي به عمل آمده در شرق اروند توجه چنداني نداشته نكند:
1ـ منصرف شدن ايران از حمله به فاو در تابستان 1363 2- افزايش و گسترش فعاليت ايران
در هورالهويزه، به ويژه روي پد خندق و جزاير مجنون 3- و بالاخره، دشمن مي پنداشت
ايران توانايي و تجهيزات لازم را براي عبور از رودخانه اروند را در اختيار ندارد.
ضمن آنكه تحليل كلاسيك دشمن از رودخانه اروند، عدم امكان حمله ايران از اروند را
تشديد مي كرد.
بنابراين، دشمن با مشاهده اقدامات خودي تحليل ديگري از شرايط نظامي جبهه هاي جنوب
داشت. از اين رو عراق به تقويت محور هورالهويزه پرداخته و حجم بمباران بي سابقهاي
را در آن منطقه به اجرا گذاشت. در مجموع ، فرماندهان عراقي، تك احتمالي رزمندگان را
از محور فاو، فريب مي دانستند و نسبت به حوزه عملياتي سپاه هفتم، به منطقه ام
الرصاص توجه بيشتري داشتند.
منطقه عملياتي فاو، تحت مسئوليت سپاه هفتم عراق قرار داشت و پدافند اين منطقه به
عهده لشكر 26 پياده بود. اين يگان مسئوليت جنوب زياديه تا رأس البيشه را به عهده
داشت. لشكر 26 با نيروهايي كه به آن مأمور بودند با 22 گردان پياده ، يك گردان تانك
و نفربر و هفت گردان توپخانه از اين خط دفاع مي كردند. هم چنين 1 گردان پياده و 2
گردان تانك نيز در اختيار اين يگان بودند كه در اختيار لشكر 26 قرار داشتند. در
مقابل، سپاه پاسداران با لشكرهاي 5 نصر، 7 ولي عصر(عج)، 8 نجف، 14 امام حسين(ع)، 17
علي بن ابيطالب(ع)، 19 فجر، 27 حضرت رسول (ص)، 31 عاشورا، 41 ثارالله،
25 كربلا، تيپ هاي 44 قمر بني هاشم(ع) و تيپهاي3 3 المهدي (عج) و 44 قمر بني
هاشم(ع) در دو قرارگاه كربلا و نوح وارد عمليات شدند
|
شرح عمليات
|
بعد از هم آهنگ نمودن محورهاي مختلف توسط فرماندهي سپاه، عمليات والفجر 8 در ساعت
22:10 روز 20 بهمن 1364 با اعلام رمز عمليات بزرگ والفجر 8 (يا فاطمه الزهرا (س)
آغاز شد.
در اين ساعت و در اكثر محورها، غواص ها كه از آب بيرون آمده و زير پاي دشمن بودند،
به شكستن خط و پاك سازي آن پرداختند و هم زمان با آن آتش پر حجم ادوات و توپخانه
روي ساحل دشمن اجرا شد و بلافاصله، نيروهاي مرحله دوم كه داخل قايق ها در نهرهاي
منتهي به رودخانه اروند در ساحل خودي منتظر بودند، به ساحل غرب اروند منتقل شده و
به توسعه سر پل پرداختند. سرعت شكستن خط و ورود نيروهاي موج دوم بسيار قابل توجه
بود و از هم گسيختگي بيشتر دشمن را در پي داشت. يكي از فرماندهان عراقي در گزارش
وضعيت ايجاد شده، به رده بالايي خود چنين گفت :
«دشمن مانند سيل توسط قايق تيزرو نيرو پياده مي كند و بر مي گردد. اگر چاره اي
نكنيد، ممكن است ام القصر را هم بگيرند. وضعيت ما خيلي بد است!»
بعد از ارسال گزارش هاي متعدد در اين زمينه به رده بالاي فرماندهي ارتش عراق پيام
زير از فرمانده نيروهاي مسلح عراق، به صدام حسين، خطاب به نيروها و يگان هاي مستقر
در فاو صادر شد.
«مقاوم باشيد. ان شاءالله سه لشكر زرهي مي فرستم و ايراني ها را شكست خواهيم داد.»
به هر ترتيب يگان هاي عمل كننده از محور شمال فاو تا دهانه خليج فارس با اندكي
تأخير كه توسط يكي ـ دو يگان ايجاد شد، تا آخر روز اول به انتهاي نخلستان رسيدند و
در محور مقابل شهر فاو، نيروهاي لشكر 25 كربلا شهر را دور زده و در شمال آن مستقر
شدند.
در محور رأس البيشه، نيروي دريايي سپاه (قرارگاه نوح) با سرعت بسيار مناسب آن منطقه
را پاك سازي كرد و خود را به خور عبدالله رساند. وضع دشمن بسيار ناهنجار شده بود.
هر كس مقاومت مي كرد، كشته مي شد و بقيه نيز به اسارت در ميآمدند. از اين پس، مهم
ترين مسئله، يعني عبور وسايل سنگين و دستگاه مهندسي براي ايجاد سنگر و جان پناه و
تشكيل خط دفاعي، تمام تلاش و ذهنيت مسئولان و دست اندركاران را به خود مشغول داشت.
در اين ميان انتقال لودر و بلدوزر بيشتر مورد توجه بود. اما شروع حالت جذر در
رودخانه اروند، عدم وجود اسكله، عدم امكان نصب پل و كمبود وسايل شناور، اوضاع را
دشوار كرده بود.
به هر ترتيب، تصميم فرماندهي آن بود كه از وضع موجود نهايت استفاده به عمل آيد و
ضمن تلاش براي انتقال وسايل مهندسي، عمليات متوقف نشده و نيروها به سوي هدف هاي
مورد نظر پيشروي كنند. بنابراين در جناح شمالي، لشكر 5 نصر به همراه تيپ 44 قمر بني
هاشم(ع) موفق شدند كنار جاده فاو- البحار مستقر شوند. اين حضور، موجب امنيت جبهه
خودي و تهديد و مانع جدي براي دشمن شد. به همين دليل، در گام اول دشمن تعرض خود را
از اين محور آغاز كرد، زيرا حساس ترين و سرنوشت سازترين محوري كه مي توانست كار
نيروهاي حمله كننده را يكسره سازد آن بود كه با پيشروي در محور ساحلي عقبه آنها
مقابل مقابل شهر فاو مسدود شود. لذا با توجه به اين مهم، جناح شمالي عمليات از
اهميت به سزايي برخوردار بود و نيروهاي خودي و دشمن تلاش زيادي در اين قسمت به عمل
آوردند، اما سر انجام دشمن با نااميدي، جهت تك خود را (در مرحله دوم) متوجه محور
استراتژيك فاو- بصره كرد.
پاك سازي دشمن در داخل شهر فاو نيز انجام گرفت و فرمانده تيپ 111 اسير شد. هم زمان
با اين اقدام ، لشكرهاي 27 حضرت رسول(ص) و 17 علي بن ابيطالب(ع) در محور جاده ام
القصر مرحله دوم عمليات را آغاز كردند و تا غروب روز اول خود را به پايگاه موشكي
(دوم) واقع در شمال غربي شهر فاو رساندند. هم چنين لشكر 8 نجف به همراه لشكر 25
كربلا از روي استراتژيك به موازات لشكرهاي 27 و 17 به سمت كارخانه نمك پيشروي كردند
و حدود سه كيلو متر جلوتر از شهر به انتخاب موضع دفاعي پرداختند تا آماده انجام
عمليات سوم شوند. اما بر اساس برنامه ميبايست پيشروي تا مرحله سوم عمليات يعني
ابتداي كارخانه نمك انجام شود و سپس براي مرحله آخر كه تثبيت خط در انتهاي كارخانه
نمك بود عمليات انجام گيرد. برادر محسن رضايي، فرمانده سپاه ، با توجه به وضعيت خاص
دشمن به فرماندهان گفت:
«
دشمن الحمدالله كاملا غافل گير شده است و نيروهايي كه مي آورد با
دستپاچگي و شتابزدگي است، لذا از زمان استفاده كنيد و به بچه ها بگوييد نخوابند...
به خودتان فشار بياوريد از اين سختي رد بشويم. انشاءالله خدا اجر بزرگي به شما مي
دهد ... اينها (دشمن) چون در منطقه گيج هستند و توجيه نيستند تا بيايند آرايش
بگيرند و آماده شوند بچه ها مي توانند آنها را منهدم كنند.»
در روز دوم لشكرهاي حضرت رسول(ص) و 17 علي بن ابيطالب(ع) در محور جاده ام
القصر و لشكرهاي 8 نجف و 25 كربلا در محور جاده استراتژيك توانستند به ابتداي خط
كارخانه نمك برسند. از جناح ساحلي نيز حضور لشكرهاي 14 امام حسين و 31 عاشورا و
لشكر 6 نصر و تيپ 44 قمربني هاشم (ع) موجب پيوستگي خط از ساحل به كارخانه نمك تا
خور عبدالله شد، اما هنوز خاكريز و سنگر مناسب احداث نشده بود و نيروها بيشتر، از
عارضه هاي محدود و جزئي زمين و نيز پشت بلندي جاده ها، به عنوان جان پناه استفاده
مي كردند
|
شروع
اقدامات شديد عراق
|
تا روز سوم، تحرك ارتش
عراق در منطقه فاو چشمگير نبود، زيرا به دليل غافل گيري از عمليات و عدم احتمال
حمله ايران از اين محور از اروند، نيروي زياد و آرايش دفاعي مناسبي نداشت. از سوي
ديگر، به دليل توجيه نبودن يگان هاي مانوري مانند لشكر گارد رياست جمهوري، طرح هاي
مقابله (دفاع و پاتك) مانند محورهاي ديگر در جنوب براي زمين فاو تهيه نشده بود. از
اين رو، دشمن تا روز سوم، با لشكر و يگان هاي احتياط منطقه متعرض مواضع خودي شد.
اما پس از آن كه توانست تك مشترك سپاه و ارتش را در محور ام الرصاص (شلمچه) متوقف
كرده و نگراني و تشويش نسبت به بصره را رفع كند و با درك جدي بودن حمله به فاو و
شرايط حاد، از بعد از ظهر روز سوم به طور جدي به مسئله فاو پرداخت . براي اين منظور
لشگر گارد، تحت امر سپاه هفتم قرار گرفت و غروب اين روز وارد منطقه شد و كنار
كارخانه نمك روي جاده استراتژيك مستقر شد تا صبح روز بعد پاتك خود را شروع كند.
فرمانده سپاه پاسداران با آگاهي از برنامه دشمن، طي ابلاغ شفاهي فرماندهان يگان ها
را نسبت به اهميت مسئله و لزوم آمادگي توجيه كرد. وي گفت :
«فرماندهي
دشمن به نيروهاي مخصوص صدام گفته است، شما برويد جلو ما نيرو وارد مي كنيم. بچه ها
بايد اينها را بزنند، چون خط شكن هستند. اگر لشكر گارد منهدم شود، بقيه نيروهايي كه
وارد منطقه مي شوند، كپ خواهند كرد. بايد از جلو و عقب ، همه بريزند روي سرشان ..
انهدام اينها خيلي تأثير دارد. رزمندگان را آماده كنيد. چون ممكن است حواسشان نباشد
. بايد قبل از اين كه بيايند و سازمان بگيرند ، خُرد خُرد اينها را خورد.»
علاوه بر
اين ، در اين شب، فرماندهان لشكرهاي 8 و 14 و 17 و 25 و 31 تصميم گرفتند براي تصرف
كامل خط مرحله سوم (كارخانه نمك) وارد عمل شوند. براي اين منظور و نيز آگاهي از
چگونگي استقرار لشكر گارد جمهوري ، از سه محور، فلش حمله گذاشته شد:
1ـ از جاده
البحار به طرف كارخانه نمك؛
2ـ از سمت
جاده شني به پشت نيروهاي لشكر گارد؛
3ـ از
مقابل و روي جاده استراتژيك.
تاكتيك
عمده حمله به لشكر گارد، حمله از سه جناح و نفوذ در ميان آنها بود. يكي از فرمانده
گردان هاي عمل كنند در اين محور چنين مي گويد:
«ما وقتي
به دشمن رسيديم با روشن شدن منور و نورافكن تانكهاي دشمن ، تجمعات آنها را شناسايي
كرديم و بدين ترتيب از نقاط خالي منطقه در ميان آنها نفوذ كرديم و براي هر تجمع
دشمن كه بدون سنگر و در پناه تانك ها به استراحت مشغول بودند، يك دسته از نيروهاي
گردان را در اطراف آن مستقر كرديم.»
بدين
ترتيب، در حالي كه نيروهاي لشكر گارد مشغول استراحت بودند تا صبح روز بعد سر حال و
قبراق به مواضع رزمندگان اسلام حمله كنند، ساعت يك شب از سه محور مورد حمله جبهه
خودي قرار گرفتند. اين حمله آن چنان غير منتظره بود كه امكان كوچكترين عكس العمل را
از عراقي ها سلب كرد.
نزديك صبح،
لشكر گارد پس از يك درگيري تن به تن و بدون نتيجه به دليل تلفات بالا و سر در گمي ،
عقب نشيني كرد. با اين عقب نشيني، عراق براي مقابله با رزمندگان از گلوله شيميايي
استفاده كرد. اما اين بار اشتباهاً ، گلوله هاي شيميايي ميان دو تيپ از لشكر گارد
منفجر شد. پس از اين واقعه لشكر گارد وحشت زده و پياپي در خواست كمك مي كرد ولي چون
محاصره شده بودند ، امكان كمك وجود نداشت. تنها كمك سپاه هفتم ، فرستادن تيپ 433
بود كه با انهدام يك گردان آنها نيز فرار كردند. در اين ميان اجراي آتش پرحجم
توپخانه روي عراقي ها بسيار مؤثر بود. فرمانده تيپ 4 گارد جمهوري در مورد آتش و وضع
يگان خود به رده بالا چنين گزارش كرد:
«وضع ما
بسيار بد و سخت مي باشد. آتش توپخانه روي ما بسيار مؤثر است و تلفات نفرات، با
شمارش دقيقه، افزون تر مي شود. فعلاً در مواضع خود مقاومت مي كنيم ولي به داد ما
برسيد.»
اين
فرمانده عراقي اضافه كرد:
«ما از
تمام جهات و از چهار طرف در محاصره دشمن قرار گرفته ايم . احتياج به يك تيپ زرهي
داريم كه راه باز شود. لازم است اين تدبير سريع انجام شود. به فرمانده لشكر 26
بگوييد يك گردان مكانيزه و توپخانه بفرستد كه ما را پشتيباني كنند. بايد از جاده
ساحلي (البحار) نيروي كمكي براي تيپ هاي 3 و 4 بفرستيد، هر چند گردان تمام شود.»
فرمانده
لشكر گارد در پاسخ گفت:
«شما با
جنگ و گريز بياييد عقب، ما كاري نمي توانيم بكنيم.»
پس از
ابلاغ اين فرمان كه حالت التماس و توصيه داشت. باقيمانده نيروهاي لشكر گارد با
نااميدي به تكاپو افتادند و پس از ساعتي جنگ و گريز حدود ساعت 3 بعد از ظهر و بعد
از 16 ساعت درگيري و محاصره طاقت فرسا، توانستند خود را از معركه نجات دهند. اما
شمار اندكي موفق به فرار شدند، زيرا بيشتر نيروها كشته و مجروح شده بودند و جنازه
ها و تانك هاي سوخته اطراف جاده استراتژيك را پوشانده بود.
انهدام
لشكر گارد جمهوري عراق در ميان رسانه هاي گروهي غرب نيز بازتاب چشمگير و نگران
كننده اي داشت. روزنامه واشنگتن پست چاپ آمريكا، طي گزارش مبسوطي در اين باره نوشت:
«ناظران
غربي كه جنگ 5/5 ساله ايران و عراق را زير نظر دارند، معتقدند ارتش عراق در حمله
ناگهاني زميني، دريايي و هوايي ايران بر عليه فاو بيش از 000/10نفر كشته و زخمي
داده است. همچنين ، شكست سختي به نيروهاي ويژه گارد رياست جمهوري كه از قوي ترين
يگانهاي ارتش عراق مي باشد ، وارد آمده است.»
عراق پس از
اين واقعه ، دست به چند اقدام اساسي زد: 1ـ بمباران عقبه ها و انهدام پل ها؛ 2ـ
حمله از محور ساحلي؛ 3ـ بمباران شيميايي؛ 4ـ تقويت نيروي منطقه.
حمله دشمن
از محور ساحلي با مقاومت يگان هاي خودي در اين محور شامل لشكر 5 نصر، تيپ 44 قمر
بني هاشم (ع) و لشكر 14 اما حسين (ع) با شكست مواجه شد. بمباران عقبه و پل ها به
ميزان قابل ملاحظه اي مؤثر واقع شد و ظرف چند روز ارتباط شرق و غرب رودخانه بهمنشير
كه عقبه جبهه فاو به شمار مي رفت مختل گرديد ولي با تلاش فراوان يگان مهندسي و
احداث پل هاي شناور و خاكي مسئله حل شد. بمباران گسترده شيميايي كار سازترين اقدام
دشمن در اين مرحله از نبرد بود، در اين بمباران منطقه وسيعي از نخلستان آلوده به
مواد شيميايي شد و در يك وضعيت غير قابل پيش بيني و غافل گير كننده بيش از 17000 تن
از رزمندگان اسلام مجروح شدند. در پي اين اقدام، تمام جبهه براي مقابله با اين
وضعيت بسيج شد. درمان مجروحان سرپايي (جراحت اكثر مجروحان شيميايي سطحي بود) و
بازگرداندن آنها به منطقه و نيز رفع آلودگي از محيط ، دو اقدام عاجل براي فائق آمدن
بر وضع موجود بود كه واحدهاي بهداري و شيميايي به انجام رساندند.
در مرحله
چهارم (روز پنجم) ، يگانهاي خودي توانستند تا نيمه هاي كارخانه نمك و جاده ام القصر
پيشروي كنند. عراق نيز كه از حملات خود در محورهاي ساحلي و جاده استراتژيك نتيجه اي
به دست نياورد، به طور جدي وارد كارخانه نمك و جاده ام القصر شد.
وضعيت خاص
زمين كارخانه نمك موجب شد حدود يك ماه درگيري ايران و عراق (در والفجر 8) در اين
محور ادامه يابد و سرانجام ، تثبيت شود. همچنين ، در محور ام القصر ، به دليل
نرسيدن برد آتش خودي و نيز كمبود دستگاه مهندسي كه مانع از تقويت خط به طور دلخواه
مي شد، دشمن دست به حملاتي زد. اوج اين حملات در 29 بهمن 1364 بود كه خط خودي شكسته
شد. اما سرانجام ، اين حمله نيز دفع شد.
در مجموع ،
منطقه عمليات والفجر 8 تا قبل از آغاز استراتژي دفاع متحرك عراق ، حدود 70 روز فعال
بود و در اين مدت توان سپاه به طور كامل به كار گرفته شد. با شروع حملات جديد عراق
در محورهاي مختلف مرزي و نيز تثبيت منطقه تصرف شدة فاو، به تدريج سپاه نيروي خود را
كاهش داد و مشغول برنامه ريزي براي عمليات هاي آينده شد.
|
نتايج
عمليات
|
در عمليات
والفجر 8 ، دو هدف تأثير گذار به موازنه جنگ، يعني تصرف زمين استراتژيك و انهدام
دشمن به ميزان قابل ملاحظه اي به نفع جمهوري اسلامي ايران تحقق يافت.
علاوه بر
اين ، در اين عمليات ، بيش از 50000 تن از نيروهاي دشمن كشته و زخمي شدند كه در
ميان آنها يك فرمانده لشكر ، پنج فرمانده تيپ، شمار زيادي افسر ارشد و جزء مشاهده
مي شدند همچنين ، 2135 تن به اسارت در آمدند كه در ميان آنها چندين سرهنگ ستاد ،
سرهنگ دوم، افسر جزء ، خلبان هواپيما و هلي كوپتر و درجه دار وجود داشتند، همچنين ،
مقاديري از تجهيزات دشمن به شرح زير منهدم و يا به غنيمت گرفته شد:
نوع
وسايل |
انهدام |
غنيمتي |
تانك
و نفربر |
200
دستگاه |
100
دستگاه |
خودرو |
500
دستگاه |
250
دستگاه |
توپخانه |
150
عراده |
35قبضه |
هواپيما |
47ـ
45 فروند |
ـ |
ناوچه جنگي |
3 |
ـ |
در ضمن ،
مقدار زيادي وسايل مخابرات ، سلاح هاي سبك ، رادارهاي مختلف و نيز سلاح هاي ضد
هوايي در ميان وسايل انهدامي دشمن و غنايم به دست آمده به چشم مي خورد. در اين
عمليات ، يگانهاي ارتش عراق بيش از هر عمليات ديگر متحمل خسارت و آسيب شدند. در
مجموع ، 10 تيپ پياده ، كماندويي و نيروي مخصوص ، دو تيپ زرهي، چهار گردان ضد هوايي
، 10 گردان قاطع جيش الشعبي و پنج گردان توپخانه دشمن به طور 100 درصد منهدم شدند.
علاوه بر اين ، 33 تيپ پياده ، كماندو و نيروي مخصوص ، هشت تيپ زرهي و مكانيزه عراق
نيز بيش از 60 درصد منهدم و براي بازسازي و تجديد سازمان از منطقه عملياتي خارج
شدند. همچنين نزديك به 10 لشكر و پنج تيپ كماندو، زرهي و مكانيزه دشمن 30 درصد آسيب
ديدند كه به دليل كمبود نيروهاي دشمن ، همچنان در منطقه عملياتي باقي ماندند تا پس
از تجديد سازمان نيروي آسيب ديده و جايگزيني آنها، اين نيروها نيز به عقب منتقل
شوند.
بدين ترتيب
، عمليات والفجر 8 موجب شد كه عراق توان بسيار زيادي را در آن به كار گيرد و با
شكست سنگيني كه به اجبار پذيرفت، ضربه روحي ـ رواني قابل توجهي بر ارتش آن كشور
وارد شد، و سرانجام ، مهم ترين نتيجه به دست آمده از عمليات والفجر 8 آزاد سازي شهر
فاو، انهدام سكوهاي پرتاب موشك، قطع امكان تردد عراق به شمال خليج فارس ، تأمين خور
موسي و تردد كشتي ها به بندر امام خميني ، تسلط بر جنوب اروند رود و هم مرز شدن با
كويت بود.
|
مهم ترين
ويژگي هاي عمليات والفجر 8
|
غافل گيري
و فريب
رزمندگان
اسلام كه يك بار توانسته بودند عراق را در هور الهويزه (عمليات خيبر) غافل گير
كنند، اين بار نيز با پيچيدگي بيشتر و بهره گيري از عامل فريب، موفق شدند عراق را
متوجه منطقه هور نمايند. غافل گيري عراق در فاو به حدي بود كه تا دو روز پس از
عمليات ، ارتش اين كشور تصور نمي كرد حمله بزرگ سال 1364 ايران از آن منطقه است.
|
موقعيت
زمين
|
تجربه
عمليات هاي گذشته نشان داده بود كه به دليل ضعف زرهي و ضد زره جمهوري اسلامي ، در
مقابل ارتش انبوه عراق و استفاده از تانك ، حتي الامكان بايد مناطقي براي عمليات
انتخاب شود كه بتوان در جناح هاي محدودتري با ماشين جنگي عراق روبه رو شد و به
اصطلاح پيشاني جنگي محدود باشد، انتخاب منطقه فاو به طور استثنا اين مسئله را شامل
مي شد. زيرا وجود خود عبدالله ، اروند رود و خليج فارس در غرب، شرق و جنوب زمين
منطقه موجب مي شد دشمن تنها از يك جناح بتواند به خط دفاعي سپاه حمله كند.
|
آتش
|
از ابتداي
جنگ تحميلي ، در هيچ يك از عمليات هاي انجام شده آتش مناسب در اختيار رزمندگان
اسلام قرار نداشت و در مقابل ، عراق به طور گسترده و به عنوان يك عامل بازدارنده
قوي براي رويارويي با حملات برق آساي ايران ، از آن سود مي جست. در عمليات والفجر 8
با توجه به موقعيت خاص جغرافيايي منطقه ، تمهيدات لازم براي به كارگيري آتش انجام
شد. به ويژه ، موقعيت منطقه باعث شد كه به طور مؤثر از آتش ادوات و توپخانه استفاده
شود.
|
دفاع
ضد هوايي
|
توان موشكي
و پوشش هوايي مناسب منطقه، فعاليت نيروي هوايي عراق را بسيار محدود كرد. مهم تر از
آن ، با به كارگيري تاكتيك جديد براي فريب هواپيماهاي عراق به منظور جلوگيري از
حمله به سايت هاي موشكي، سايت هاك با توان قابل ملاحظه اي مورد استفاده قرار گرفت و
از توپ ضد هوايي نيز به شكل انبوه استفاده شد به همين دليل، انهدام هواپيما در
عمليات والفجر 8 ، در طول جنگ بي سابقه بود. طبق اسناد معتبر ، 45 تا 47 فروند از
هواپيماهاي عراقي در اين عمليات سرنگون شدند و گمان مي روند تعداد ديگري نيز آسيب
ديدند كه توانستند خود را به داخل عراق برسانند.
|
عبور
غواصان از اروند و شكستن خط
|
اين عامل
را بايد اصلي ترين ويژگي عمليات والفجر 8 دانست. در واقع، عبور از اروند با عرض و
عمق زياد و شتاب بسيار زياد اين رودخانه كه به گفته برخي كارشناسان ، به حدود 70
كيلومتر در ساعت مي رسيد، كار بسيار پيچيده و خطيري بود كه مي بايست با محاسبه دقيق
و آگاهي از جوانب امر صورت مي گرفت، در غير اين صورت علاوه بر اين كه موفقست عمليات
در پرده ابهام قرار مي گرفت، تعداد بسيار زيادي غواص نيز شهيد مي شدند.
اين مسئله
آن اندازه مخاطره انگيز بود كه برخي فرماندهان نظامي كلاسيك، عمليات عبور از اروند
رود را غير ممكن دانستند و كمترين موفقيتي براي آن قائل نبودند. اما، دقت نظر
فرماندهان سپاه در دست يابي به اطلاعات لازم، آموزش هاي خاص براي عبور از اروند،
انتخاب حساب شده غواص ها ، انتخاب مناسب ترين نقطه براي عبور با توجه به عرض
رودخانه و توجه كافي به حالت هاي مختلف جزر و مد آب و عوامل ديگر باعث شد، شكل
جديدي از عمليات نظامي كه در نوع خود در تاريخ نظامي جنگ هاي معاصر بي سابقه بود ،
انجام شود و نيروهاي خودي با اقتدار كامل ، ضمن عبور از اروند و شكستن خط، منطقه را
تصرف كنند. در اين زمينه ، ماهر عبد الرشيد ، فرمانده سپاه سوم عراق چنين مي گويد:
«ايران در
عمليات جاري خود روش هاي نظامي نويني را به كار برده است و بر خلاف توقع ، در شرايط
جوي سختي كه باران هاي شديد مي باريد، با استفاده از مردان قورباغه اي و پيش
قراولان زرهي، حمله خود را به مواضع ما آغاز كرد.»
راديو
امريكا نيز گفت:
«تحليل
گران نظامي غرب معتقدند كه ايران براي عبور از شط العرب نياز به داشتن تجهيزات كافي
داشته است و آنها متعجب از اين موضع اند كه چگونه با تجهيزات اندك توانسته اند از
اين آب راه عبور كرده و به مواضع عراقي ها دست يابند؟»
|
وحدت
فرماندهي
|
در اين
عمليات تركيب هم گون نيروها و فرماندهي واحد، امكان برنامه ريزي و ضمانت اجراي
تصميمات را به راحتي ميسر مي ساخت اين موضوع يكي از ويژگيهاي مهم عمليات به شمار مي
رفت. افزون بر اين، حضور چشم گير دولت و امكانات كشور نيز يكي ديگر از عوامل مؤثر
بر افزايش توان رزمي بود. لزوم عمليات موفق و نياز به امكانات بيشتر در اين زمينه
،فتح فاو به منظور پايان دادن به جنگ كه در راستاي استراتژي رسمي كشور قرار داشت،
هم گرايي سپاه و دولت و نيز احساس خطر مسئولان كشور نسبت به شرايط جنگ از جمله
عواملي بودند كه موجب حضور بيشتر دولت در جنگ شد.
ارتباط
نزديك تر با هيأت دولت و اطلاع دقيق تر (نخست وزير) از شرايط و مسائل جنگ ، خريدهاي
تسليحاتي از سوريه ، حضور وزراي راه و ترابري ، جهاد سازندگي و به ميزان كمتري،
صنايع سنگين و معاون جنگ نخست وزير در جبهه براي حل مشكلات جنگ و رفع نيازهاي ميدان
نبرد، فعاليت استانداري هاي سراسر كشور براي تأمين نيازهاي مهندسي جنگ و ساير
فعاليت ها از جمله تلاش هايي بودند كه دخالت فعالتر دولت در صحنه جنگ را نشان مي
داد.
|
بازتاب
سياسي
|
پيروزي
نظام جمهوري اسلامي ايران در فتح فاو ، موازنه نظامي ـ سياسي جنگ را به ميزان قابل
ملاحظه اي به نفع ايران تغيير داد و روند جنگ را پيچيده تر كرد. اين اقدام ايران
، بازتاب گسترده اي در محيط بين المللي و منطقه اي داشت. دولت عراق نيز واكنش
تندتري در ابعاد مختلف جنگ از خود نشان داد. ايالات متحده آمريكا ، اين پيروزي را
كه موجب استقرار نيروهاي ايراني در كنار مرزهاي كويت شده بود، تهديدي عمده براي
منافع خود قلمداد كرد و در سطح منطقه دست به تحركات ديپلماتيك زد. جرج بوش ، معاون
رئيس جمهور اين كشور، با سفر به كشور هاي عربستان ، بحرين، عمان و يمن شمالي ، با
مقامات اين كشورها ديدار كرد. ريچارد مورفي ، معاون وزير خارجه آمريكا نيز با طارق
عزيز، وزير خارجه عراق ملاقات كرد.
مهم ترين
محور گفت و گو در اين ملاقات ها، گسترش جنگ ايران و عراق بود. همچنين ، آمريكايي ها
اعلام كردند ، در صورت به خطر افتادن تردد كشتي ها در خليج فارس ، وارد عمل مي شوند
، و با همين دست آويز ، چهار فروند كشتي خود را به بهانه تضمين امنيت كويت، گشت زني
و محافظت از سواحل كويت وارد شمال خليج فارس كردند.
علاوه بر
اين، آمريكا در صدد بر آمد تا با هم آهنگي شوروي خط مشي جديدي را در برابر جنگ
ايران و عراق اتخاذ كند . شولتز ، وزير خارجه آمريكا اعلام كرد:
«ميان دو
ابرقدرت براي پايان دادن به جنگ ايران و عراق، ابتكار تازه اي در جريان است.»
وي همچنين
گفت:
«در اين
مذاكرات (در استكهلم) واشنگتن و مسكو به اين توافق رسيدند كه پايان يافتن جنگ به
نفع امريكا و شوروي است.»
اقدام ديگر
مقامات آمريكايي ، تلاش آنها در شوراي امنيت براي تصويب قطع نامه جديد عليه ايران و
همچنين تلاش براي كاهش قيمت نفت، بود. آنها همچنين به كمك رسانه هاي غربي ، با نسبت
دادن تروريسم به ايران و جو سازي در مورد خريدهاي تسليحاتي ، موج جديدي را عليه
ايران به راه انداختند.
راديو
آمريكا در اين باره، به نقل از نشريه واشنگتن تايمز اعلام كرد، ايران 77 موشك زمين
به زمين و 60 موشك زمين به هوا كه قادر هستند هواپيماهاي ميگ ـ 23 و ميراژ اف ـ را
سرنگون كنند، از سوريه و كره شمالي تحويل گرفته است.
نشريه
انگليسي آبزرور نوشت:
«ايران به
تازگي از انبارهاي اروپايي 10 هزار موشك ضد تانك تاو، ساخت آمريكا را به بهاي هر
فروند 16 هزار دلار خريداري كرد.»
انستيتو
مطالعات استراتژيك لندن نيز اعلام كرد:
«چين در
ماه مارس 1985 ميلادي با فروش معادل 6/1 ميليارد دلار تسليحات از جمله 14 فروند جت
شناسايي جي ـ 60 ، 200 دستگاه تانك تي ـ 59 ، سلاح ضد تانك ، موشك انداز و موشك هاي
زمين به هوا به ايران ، موافقت كرده است.»
اتحاد
جماهير شوروي (سابق) نيز پس از عمليات والفجر 8 به موضع گيري در برابر جنگ پرداخت.
از نظر گروميكو“ موضع گيري شوروي در جنگ غير قابل تغيير است؛ چه وقتي كه عراق وارد
(خاك) ايران شد و چه حالا كه ايران وارد (خاك) عراق شده است.” شوروي، جنگ را بي
معني و غير ضروري خواند كه بايد هر چه زودتر قطع شود. به علاوه ، شوارد نادزه، وزير
خارجه شوروي و همچنين معاون وزير خارجه اين كشور با مقامات عراقي ديدار و گفت و گو
كردند. مقامات رسمي شوروي در واكنشي جانبدارانه از عراق ، اظهار داشتند كه مسكو از
پيشنهادهاي صلح صدام براي پايان جنگ پشتيباني مي كند. دبير كل سازمان ملل متحد از
كشورهاي آمريكا و شوروي خواست كه از نفوذ خود استفاده كرده و جنگ را پايان دهند.
رئيس شوراي امنيت نيز با تصريح اين مطلب كه ايران اين جنگ را عليه عراق ادامه داده
است، همين در خواست را عنوان كرد.
در اين
راستا ، شوراي امنيت قطع نامه جديدي را در تاريخ 24 فوريه 1986 ميلادي (5/12/1364)
به شماره 582 ، در مورد جنگ ، به تصويب رساند. در بند 3 پيش نويس اين قطع نامه آمده
است ؛ دبير كل ، از ايران و عراق بخواهد، دو كشور بي درنگ در زمين، دريا و هوا آتش
بس را رعايت كرده و بلافاصله تمام نيروهاي خود را تا مرزهاي بين المللي شناخته شده
به عقب بكشند.
اين
قطعنامه در حالي به تصويب رسيد كه در قطعنامه هاي قبلي اين شورا، در برابر حملات
زميني ، دريايي و هوايي عراق تنها به اظهار تأسف ، آن هم بدون ذكر نام عراق ، اكتفا
شده بود و اين همگوني در ميان اعضا وجود نداشت.
قطعنامه
تصويب شده بلادرنگ مورد موافقت عراق قرار گرفت، اما وزارت خارجه جمهوري اسلامي
ايران در پاسخ به اين مصوبه ، در 17 اسفند 1364 طي بيانيه اي اعلام كرد:
«عدم موضع
گيري صريح و قاطع در اين زمينه (تعيين متجاوز) ، نشانگر ان است كه شورا هنوز اراده
سياسي لازم را در اين زمينه ندارد. بر اين اساس ، آن قسمت از قطعنامه كه به كل
موضوع جنگ و خاتمه مناقشات مربوط مي شود، ناقص و بي اعتبار و غير قابل اجرا است ..
اولين قدم براي حركت به سمت حل عادلانه جنگ ، محكوميت صريح عراق به عنوان متجاوز
است.»
كشورها و
سازمان هاي عربي نيز نگراني خود را در مورد پيروزي ايران آشكار كردند. عربستان
سعودي در اقدامي جانبدارانه از عراق ، به تركيه پيشنهاد داد در صورتي كه اين كشور
روابط تجاري خود را با ايران قطع كند، ضرر و زيان مالي آن را به عهده مي گيرد.
شاه اردن
در همين راستا به ميانجي گري ميان عراق و سوريه و آشتي دادن دو كشور پرداخت و شوراي
همكاري خليج فارس نيز در 13 اسفند 1364 تشكيل جلسه داد و عليه ايران موضع گيري كرد.
مهم ترين
بازتاب اين عمليات ، كاهش قيمت نفت بود كه با هدف كاستن از توان اقتصادي و درآمد
جمهوري اسلامي صورت گرفت. اين كاهش تا مرز بشكه اي شش دلار ادامه يافت.
عربستان به
همراه كشورهاي ديگر توليد كننده نفت با افزايش توليد و اشباع بازار نفت، نقش به
سزايي در ايجاد اين وضعيت داشتند. اين عمل عربستان كه با پوشش “استراتژي سهم بازار”
توجيه مي شد، يك تا دو سال قيمت نفت را پايين نگه داشت.
افزون بر
اين ، از دست دادن فاو، فشار مضاعفي را در سطوح داخلي، منطقه اي و بين المللي بر
عراق وارد ساخته بود. از اين رو، رژيم عراق دست به اقدامات وسيع سياسي ـ نظامي زد.
مهم ترين اقدامات عراق در اين زمينه ، حمله به هواپيماي مسافربري
ايران بود كه حامل چند تن از نمايندگان مجلس و شخصيت هاي سياسي از جمله آيت الله
شهيد محلاتي ، نماينده حضرت امام خميني در سپاه بود. همچنين ، حمله به قطار
مسافربري در ايستگاه هفت تپه خوزستان ، حمله به مراكز اقتصادي و صنعتي با تأكيد بر
منافع (پايانه خارك، پالايشگاهها و
…
) و نيز انجام عمليات هاي محدود تهاجمي تحت عنوان استراتژي “دفاع متحرك” از ديگر
تلاش هاي عراق در اين راستا به شمار مي روند.
|
ماجراي
مك فارلين و تأثير آن بر روابط آمريكا ، عراق و كشورهاي منطقه
|
يكي از
مسائل مهم عمليات والفجر 8 ، ماجراي “ايران گيت” يا سفر مك فارلين ، معاون وزارت
خارجه آمريكا به همراه مقدار محدودي سلاح و قطعات يدكي نظامي به ايران بود. از نظر
آمريكايي ها سال 1364 موقعيت مناسبي براي آزمون نزديكي و ايجاد رابطه با ايران به
شمار مي رفت، زيرا فشار فراوان به ايران پس از فتح خرمشهر و به خصوص ، گسترش جنگ
شهرها و حمله به مناطق اقتصادي و نفتي، از نظر آنها زمينه از سرگيري روابط را ايجاد
كرده بود. علاوه بر اين، حضور مؤثر جمهوري اسلامي در روند حوادث لبنان كه پس از
اشغال جنوب لبنان به دست نيروهاي اسرائيل در اوايل سال 1361 رخ داد، موجب چالش در
پيش برد سياست هاي آمريكا در منطقه شد. به ويژه ، موج گروگان گيري ديپلمات ها و
خبرنگاران آمريكايي و اروپايي، شرايطي به وجود آورده بود كه آمريكايي ها براي رهايي
گروگان هايشان خود را نيازمند ايران مي ديدند، به خصوص كه تمهيدات و اقدامات آنها
براي مقابله با گروگان گيري و مهار آن، مؤثر واقع نشد. در اين شرايط ، در 24 خرداد
1364، هواپيماهاي “تي. دبليو. اي ” آمريكا نيز ربوده شد و اين ماجرا تا 8 تير ماه
همان سال ادامه يافت و سرانجام با نفوذ ايران حل شد. اين اقدام ، موجب اميدواري
آمريكايي ها به آزادي گروگانهاي غربي در لبنان شد. جمهوري اسلامي نيز مايل بود از
اين امكان بالقوه (نفوذ معنوي در جنبش اسلامي لبنان) در جهت دست يابي به سلاح هايي
كه در جريان پيروزي انقلاب اسلامي در امريكا بلوكه شده بود و همچنين، دريافت طلب يك
ميليارد دلاري خود از فرانسه، استفاده كند. به خصوص آنكه ايران در شرايط جنگ به
سلاح و ارز نياز مبرم داشت.
افزون بر
اين، از بدو پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، يكي از سياست هاي اصلي رؤساي جمهور
امريكا، بهبود روابط با ايران و گشودن باب مذاكره و از سرگيري روابط با جمهوري
اسلامي بود. آنها از اين اقدام در پي چند هدف بودند: 1- ورود به ايران به منظور
حضور در متن حوادث كشور و برنامه ريزي براي براندازي نظامي جمهوري اسلامي 2- شكستن
ابهت و اقتدار منطقه اي و بين المللي انقلاب اسلامي، با تأكيد بر جهان اسلام 3-
شكستن آرمان “باور به خود” در ميان مسلمانان و انقلابيون جهان سوم 4- استحاله آرمان
هاي انقلاب و عبرت ساختن آن براي ديگران. از اين رو، سياستمداران ايالات متحده
امريكا مترصد فرصت مناسب براي ايجاد روابط سياسي با جمهوري اسلامي ايران بودند.
بدين
ترتيب، فشارهاي وارد شده به ايران از جنبه اقتصادي، دشواري هاي ميدان نبرد و نياز
مبرم ايران به سلاح و همچنين، تنگ شدن عرصه انقلابي لبنان بر امريكا و كشورهاي غربي
و نيز توانايي ايران در كمك به آزادي گروگان هاي غربي در لبنان، عوامل و زمينه هايي
بودند كه از نظر سياستمداران ايالات متحده، شرايط برقراري روابط با ايران را مهيا
كرده بودند. امريكايي ها از روش ها و تلاشهاي جسته گريخته گذشته براي ايجاد ارتباط
با ايران كه به شكل غير مستقيم و با وساطت (عمدتاً) كشورهايي چون تركيه، ژاپن و
آلمان صورت مي گرفت، صرف نظر كرده و به طور مستقيم مبادرت به برقراري روابط با
ايران كردند. روندي كه انجام آن تدريجي و پنهاني بود. نشريه فارين ريپورت در اين
باره نوشت:
«سال 1985
ميلادي (1364) سال توجه امريكا به ايران بود. در اين سال دكتر هنري كيسينجر، وزير
خارجه پيشين امريكا يك گزارش سرّي در مورد ايران به ريگان تسليم كرد و ضرورت گشودن
كانال هاي ارتباط مستقيم و غير مستقيم با ايران را به وي يادآور شد. در ضمن اين
حقيقت را به او گوشزد كرد كه تا زماني كه يك جناح ميانه رو و قدرتمند مايل به گفتگو
با امريكا در بين رهبران آن كشور وجود نداشته باشد، هيچ گونه پيوند و يا مصالحه اي
بين دو كشور صورت نخواهد گرفت.»
مبتني بر
اين رهيافت كه تقريباً اجماع نظر عمومي در ميان مقامات و جناح هاي امريكايي درباره
آن وجود داشت ، دولت ريگان دست به ارسال سلاح به ايران زد و در پي آن، مك فارلين،
مشاور امنيت ملي رييس جمهور امريكا به ايران سفر كرد. هدف هاي اين اقدام آن گونه كه
ريگان ، رييس جمهور امريكا پس از افشاي ماجرا، اعلام كرد، عبارت بودند از:
1ـ از
سرگيري روابط با ايران ؛
2ـ خاتمه
دادن به جنگ؛
3ـ از بين
بردن ريشه هاي تروريسم (منظور حركت هاي مردمي و انقلابي عليه امپرياليسم است)؛
4ـ حل
مسئله گروگان ها در لبنان.
در ميان
اين هدف ها ، از سرگيري روابط و حل مسئله گروگانها به ترتيب مهم ترين عوامل مؤثر بر
ديپلماسي پنهاني آمريكا با ايران بودند. اين در حالي بود كه تصميم گيرندگان
آمريكايي براي مصرف داخلي، حل مسئله گروگانها را مهم ترين عامل در اجراي ماجراي
“ايران گيت” عنوان كردند.
اولين
اقدام در اين روند، ارسال سلاح به ايران بود. منابع خبري غرب اين عمل را اين گونه
توجيه كردند كه وقتي كاخ سفيد از كمك سوريه نسبت به آزادي گروگانها نااميد شد و
ايران نيز توانست براي آزادي گروگانهاي هواپيماي تي. دبليو. اي ، در تير ماه 1364
كمك كند، امريكايي ها به اين نتيجه رسيدند كه با تأمين برخي از لوازم يدكي و
تجهيزات مورد نياز ايران، موجبات جلب نظر مسئولان ايران را فراهم كنند. اين لوازم
يدكي ، همان هايي بود كه شاه از آمريكا خريداري كرده بود، اما آمريكا به دليل تحريم
فروش سلاح به ايران، آنها را بلوكه كرده بود. امريكايي ها با وجود تن دادن به اين
سياست ، از دادن سلاح هاي استراتژيك كه موجب پيروزي ايران در جنگ شود، خودداري
كردند و تنها به تحويل تعدادي موشك تاو، تجهيزات سايت ضد هوايي هاگ و يكي دو قلم
ديگر از اين دست، اقدام كردند. البته امكان تهيه اين سلاح ها از بازار آزاد نيز كم
و بيش وجود داشت. به همين دليل ، هم زمان با ديپلماسي پنهان ، آمريكا در جهت مسدود
كردن كانال تهيه تسليحات ايران از بازار آزاد، تلاش چشم گيري به عمل آورد. موج
دستگيري ها، بازداشت ها و زنداني اعضاي حدود 21 شبكه قاچاق اسلحه ، حكايت از اين
امر داشت كه آمريكا در صدد بوده است تا با بستن كانال هاي دست يابي ايران به
تسليحات مورد نياز و غير پيشرفته ، از آن به عنوان امكاني جهت اهداف خود بهره
برداري كند.
بدين ترتيب
، نيازمندي آمريكا به ايجاد ارتباط با ايران ، با ارسال محدود سلاح به ايران از
خرداد 1364 تا اسفند همان سال شكل گرفت. پس از آن، آمريكا كوشيد ارتباط مستقيم با
ايران برقرار كرده و واسطه ها را حذف كنيد. تلاش آمريكا براي حذف هر گونه واسطه و
برداشتن گام بزرگ تر ، موجب سفر مك فارلين به ايران شد. سرانجام در چهارم خرداد
1365 هواپيماي حامل مك فارلين و همراهانش در تهران به زمين نشست . طي سه روز اقامت
مك فارلين و همراهانش در ايران ، مذاكراتي با رابطين ايراني صورت گرفت، اما نتيجه
روشني در پي نداشت.
مك فارلين
با درك عدم موفقيت ، تأسف خود را به طرف ايراني مذاكره كننده اظهار داشت و با بيان
اين كه فرصت گران بهايي از دست رفت ، ناموفق به آمريكا بازگشت.
در پي
اظهارات آقاي هاشمي رفسنجاني ، رئيس وقت مجلس شوراي اسلامي ـ در سالگرد تصرف سفارت
آمريكا ـ در افشاي سفر مك فارلين ، كاخ سفيد با بحران سياسي كم سابقه اي رو به رو
شد؛ زيرا هر آنچه را كه ريگان به عنوان انگيزه تماس با جمهوري اسلامي مطرح مي ساخت،
با شكل خاصي كه ايران در اين ديپلماسي انقلابي به كار بست، ضعف آمريكا در برخورد با
مسايل جهاني تلقي شد و تير هدف هايي كه ريگان با قصد كاهش فشار جو داخلي و سرخوردگي
سياست آمريكا در صحنه بين المللي مطرح كرده بود، موجب تشديد بحران شد. حتي اگر
ريگان مي توانست با هر كوششي وانمود كند كه از نماينده كاخ سفيد در ايران استقبال
به عمل آمده است، اعزام يك عنصر برجسته به ايران، بيانگر ضعف آمريكا و انفعال اين
كشور در برابر ملت و رهبري انقلاب اسلامي تلقي مي شد. زيرا براي تمام ناظران سياسي
مشخص بود كه چنين تلاشي در اين سطح ، به مراتب فراتر از اقدام در جهت آزادي گروگان
هاي امريكايي در لبنان بوده است و اين تلاش به عنوان قدمي آشتي جويانه در ارتباط با
يك انقلاب ارزيابي مي شد و دقيقاً با همين برداشت ، مسئله بي اعتباري سياست هاي
منطقه اي آمريكا در روابط با متحدان منطقه اي اش ، قوت گرفت.
وقوع
ماجراي مك فارلين ، لطمه شديدي به اعتبار آمريكا در صحنه سياست بين المللي وارد
ساخت و جوي آكنده از بي اعتمادي و سوء ظن بين اين كشور با كشورهاي غربي منطقه خليج
فارس و به خصوص كشور عراق به وجود آورد. مقامات عراق به طور رسمي اين سياست آمريكا
و به خصوص كشور عراق به وجود آورد. مقامات عراق به طور رسمي اين سياست آمريكا را
محكوم كرده و آن را نقض بي طرفي و معارض با نقش اين قدرت بزرگ در حفظ امنيت و صلح
بين المللي اعلام كردند. عراقي ها همچنين آمريكا را متهم كردند كه در عمليات والفجر
8 و از دست دادن فاو، اطلاعات گمراه كننده اي به آنها داده است. اقدام ديگر عراق در
اين برهه، نزديكي هر چه بيشتر به شوروي بود.
در اين حال
، اتحاد جماهير شوروي از شرايط موجود نهايت بهره برداري را كرد و با ارسال سلاح به
عراق ، روابط خود را با متحد ديرينه اش بهبود بخشيد. اين روابط به سطح بسيار مطلوبي
افزايش يافت به گونه اي كه در پي حمايت شوروي از فشار عراق بر ايران در جنگ شهرها،
دوره سختي بر ايران گذشت. در اين مقطع ، به ويژه عمليات هاي كربلاي 4 و 5، منابع
تأمين برق كشور، مناطق مسكوني و مراكز صنعتي و اقتصادي كشور به شكل گسترده اي در
معرض بمباران و پرتاب موشك هاي عراقي قرار گرفت. اين فشار، به لحاظ اين كه ايران در
سياست خارجي آمريكا در منطقه ، تشتت و سردرگمي ايجاد كرده بود، مورد استقبال ايالات
متحده نيز قرار گرفت.
آمريكا
تلاش فوق العاده اي به عمل آورد كه چالش داخلي و خارجي ناشي از ماجراي مك فارلين را
به حداقل كاهش دهد. جهت دستيابي به اين هدف، در صحنه جنگ با دادن اطلاعات استراتژيك
به عراق سعي كرد روابط خود با عراق را به شكل سابق باز گردانده و از گسستگي بيشتر
اين روابط جلوگيري كند. مهم ترين اقدام آمريكا در اين زمينه ، آگاه كردن مقامات
عراقي از منطقه مورد نظر ايران براي عمليات كربلاي 4 و جزئيات مانور آن بود.
علاوه بر
اين آمريكايي ها اطلاعات باارزشي در جريان جنگ شهرها و حملات هوايي عراق به منابع
برق و صنعتي كشور در اختيار عراق قرار دادند. اين تلاش ها به ويژه موفقيت عراق در
عقب راندن رزمندگان اسلام در عمليات كربلاي 4 كه به ميزان قابل ملاحظه اي اطلاعات
آمريكايي ها در آن نقش داشت و در صورت شكست عراق ، به احتمال زياد، اين رژيم در بن
بست سياسي ـ نظامي بي سابقه اي گرفتار مي شد، موجب نزديكي و بهبود نسبي روابط عراق
و امريكا شد. گر چه پيروزي رزمندگان اسلام در عمليات كربلاي 5 يك بار ديگر سوءظن
عراقي ها را بر انگيخت و آنها تصور كردند آمريكا ، يك بار ديگر آنها را فريب داده
است، از اين رو بار ديگر در روابط بين دو كشور چالش ايجاد شد.
اقدام ديگر
آمريكا براي كاهش فشار، متهم كردن مسئولان جمهوري اسلامي به ملاقات با مك فارلين
بود. آنها كوشيدند ثابت كنند كه مسئولان نظام با فرستادن ويژه ريگان ملاقات كرده
اند، اما در اين زمينه موفقيتي به دست نياوردند زيرا حتي نام مسئولان ملاقات كننده
نيز قابل ارائه نبود. و بالاخره آن گاه كه با موضع گيري قاطع امام خميني (ره) مواجه
شدند، با طرح مسائلي “چون اسرائيل از دلالان فروش سلاح هاي آمريكايي به ايران 30
ميليون دلار سود برده است” و يا اين كه “آمريكا پول فروش سلاح هاي فروخته شده ايران
را به حساب ضد انقلابيون نيكارگوئه گذارده است” سعي كردند تا چهره انقلاب اسلامي
ايران را در برابر آمريكا مخدوش كنند.
مزيد بر
اين ، اقدام ديگر آمريكا ، اعزام هيئت هاي ديپلماتيك به كشورهاي عربي منطقه خليج
فارس بود تا از اين طريق و با توجيه اقدام انجام شده، به آنها دلگرمي داده و حمايت
كاخ سفيد از اين كشورها را دوباره اعلام كند. زيرا پس از افشاي ماجرا، شيوخ عرب
خليج فارس ، دچار ابهام و حيرت شده بودند. آنها مشاهده كردند كه آمريكا براي منافع
خود حاضر است متحدان ديرينه خود را در برابر ايران ، قرباني كند.
بدين ترتيب
، ماجراي مك فارلين به دليل هوشياري امام خميني (ره) به يك پيروزي بزرگ براي جمهوري
اسلامي تبديل شد. و در مقابل ، امريكا در باتلاقي فرو رفت كه پي آمدهاي منفي بسياري
در روابط سياسي اين كشور با كشورهاي ديگر به جاي گذاشت و اعتبار ايالات متحده را
مخدوش ساخت.
اين اقدام
به طور خاص در رابطه با جنگ ايران و عراق ، موجب شكاف سياسي ميان آمريكا با عراق و
كشورهاي عرب منطقه شد.
|