"سردار سرلشكر پاسدار  " مهدي زين الدين"فرمانده لشكر17 علي بن ابيطالب (ع)

به سال 1338 هـ ش دركانون گرم خانواده اي مذهبي، متدين واز پيروان مكتب سرخ تشيع، در تهران ديده به جهان گشود . مادرش كه بانويي مانوس با قرآن وآشناي با دين ومذهب بود براي تربيت فرزندش كوشش فراواني نمود . داشتن وضو ، مخصوصا" هنگام شيردادن فرزاندانش برايش فريضه بود وبا مهر وحبت مادري ، مسائل اسلامي را به آنها تعليم مي داد .

نبوغ واستعداد مهدي باعث شد كه او در اوان كودكي قرآن را بدون معلم واستاد ياد بگيرد و بر قرائت مستمر آن تلاش نمايد . پس از ورود به دبستان در اوقات بيكاري به پدرش كه كتابفروشي داشت ، كمك مي كردوبه عنوان يك فرزند ، پدرومادر را در امور زندگي ياري مي داد .

مهدي در دوران تحصيلات متوسطه اش به لحاظ زمينه هايي كه داشت با مسائل سياسي و مذهبي آشنا شد ودر اين مدت كه با شهيد محراب آيت ا... مدني مانوس بود ، روح تشنه خود را با نصايح ارزنده وهدايتگر آن شهيد بزرگوار سيراب مي نمود ودر واقع در حساسترين دوران جواني به هدايت ويژه اي دست يافته بود . به همين دليل از حضرت آيت ا... مدني بسيار ياد    مي كرد و رشد مذهبي خود را مديون ايشان مي دانست.

در ادامه مبارزات سياسي دوران دبستان ، كينه عميقي نسبت به رژيم پهلوي پيدا كرد وزماني كه حزب رستاخيز شروع به عضوگيري اجباري مي نمود ، شهيد زين الدين به عضويت اين حزب درنيامد وبا سوابقي كه از او داشتند از دبيرستان اخراجش كردند . به ناچار براي ادامه تحصيل ، با تغيير رشته از رياضي به طبيعي موفق به اخذ ديپلم گرديد ودر كنكور سال 1356 و ضمن موفقيت، توانست رتبه چهارم را دربين پذيرفته شدگان دانشگاه شيراز بدست آورد.

بعد از پيروزي انقلاب اسلامي جزو اولين كساني بود كه جذب نهاد مقدس جهاد سازندگي شد وبا تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي قم ، براي انجام وظايف شرعي واجتماعي خود و حفظ وحراست از دست آوردهاي خونين انقلاب 7 به اين نهاد مقدس پيوست . ابتدا در قسمت پذيرش وپس از آن به عنوان مسوول واحد اطلاعات سپاه قم انجام وظيفه كرد .

شهيد زين الدين در زمان مسووليت خود در واحد اطلاعات (كه همزمان با غائله خلق مسلمان وتوطئه هاي پيچيده ضد انقلاب در شهرخون وقيام ((قم)) بود ) با ابراز نقش فعال خود و با برخورداري از بينش عميق ســياسي ، در خنثي كردن حركت هاي انحرافي و ضد انقلابي گروهك هاي آمريكايي نقش به سزايي داشت .

شهيد ودفاع مقدس

با آغاز تهاجم دشمن بعثي به مرزهاي ميهن اسلامي ، شهيد زين الدين بي درنگ پس از گذراندن آموزش كوتاه مدت نظامي ، به همراه يك گروه صد نفره خود را به جبهه رساند وبه نبرد بي امان عليه كفار بعثي پرداخت .

پس از مدتي مسوول شناسايي يگانهاي رزمي شد وبعد از آن نيز مسوول اطلاعات عمليات سپاه دزفول وسوسنگرد گرديد . دراين مسووليتها با شجاعت، ايمان وقوت قلب، تا عمق مواضع دشمن نفوذ مي كرد وبا شناسايي دقيق وهدايت رزمندگان اسلام، ضربات كوبنده اي بر پيكر لشكريان صدام وارد مي آورد .

شهيد زين الدين در عمليات بيت المقدس مسووليت اطلاعات - عمليات قرارگاه نصر را برعهده داشت وبه خاطر لياقت ، ايمان، خلوص، استعداد رزمي و شجاعت فراوان در عمليات رمضان به عنوان فرمانده تيپ علي ابن ابيطالب (ع) كه بعدها به لشكر تبديل شد انتخاب گرديد.

در عمليات رمضان ، تيپ علي ابن ابيطالب(ع) جزو يگانهاي مانوري وخط شكن بود وبه حول وقوه الهي وبا قدرت فرماندهي وهدايت ايشان - دربكارگيري صحيح نيروها وموفقيت آن يگان در اين عمليات ، بعدها اين تيپ به لشكر تبديل شد .

لشكر مقدس علي ابن ابيطالب (ع) در تمام صحنه هاي نبرد سپاهيان اسلام (عمليات محرم، والفجر مقدماتي ، والفجر 3 ووالفجر 4 خط شكن وبه عنوان يكي از يگانهاي هميشه موفق ، نقش حساس وتعيين كننده اي را برعهده داشت .

ويژگي هاي اخلاقي :

از خصوصيات بارز او شجاعت وشهامت بود . خط شكني شبهاي عمليات وجنگيدن با دشمن در روز و مقاومت در برابر سخت ترين پاتكها به خاطر اين روحيه بود ، روحيه اي كه اساس و بنيان آن بر ايمان واعتقاد به خدا استوار بود .

مجاهدت دائمي او براي خدا بود وهيچگاه اثر خستگي روحي در وجودش ديده نمي شد .

او همواره سعي مي كرد كه با وضو باشد. به ديگران نيز تاكيد مي نمود كه هميشه با وضو باشندبه نماز اول وقت توجه بسيار داشت با قرآن مجيد مانوس بود وبه حفظ آيات قرآن مي پرداخت.

به دليل اهميتي كه براي مسائل معنوي قائل بود نماز را با تأني وخلوص مخصوصي به پا    مي داشت . فردي سراپا تسليم بود وتوجه به دعا ، ونماز وجلسات مذهبي از همان دوران كودكي در زندگي مهدي متجلي بود .

نحوه شهادت :

در آبان ماه سال 1363 شهيد زين الدين به همراه برادرش مجيد ( كه مسوول اطلاعات وعمليات تيپ2 لشكر علي ابن ابيطالب (ع) بود ) جهت شناسايي منطقه عملياتي از باختران به سمت سردشت حركت مي كنند . درآنجا به برادران مي گويد : من چند ساعت پيش خواب ديدم كه خودم وبرادرم شهيد شديم .

موقعي كه عازم منطقه مي شديم راننده شان را پيدا كرده ومي گويند ((خودمان مي رويم )) حتي درمقابل درخواست يكي از برادران، مبني بر همراه شدن با آنها برادر مهدي به او مي گويد " تو اگر شهيد بشوي جواب عمويت را نمي توانيم بدهيم ، اما ما دو برادر اگر شهيد بشويم جواب پدرمان را مي توانيم بدهيم ".

فرمانده محبوب بسيجي ها ، سرانجام پس از ساليان طولاني دفاع در جبهه ها وشركت در عمليات وصحنه هاي افتخار آفرين ، در درگيري با ضد انقلاب شربت شهادت نوشيد و روح بلندش از اين جسم خاكي به پرواز درآمد تا در نزد پروردگارش مأوي گزيند .