سردار شهيد غلامعلي پيچك
دو نفر از دوستانم داخل سنگر نشسته بودند. عراقي ها محور ما را بد جوري زير آتش گرفته بودند. مرتّب مي گفتند: «پيچك بيا داخل سنگر، آتش خيلي سنگين است.» اما من گوشم بدهكار نبود و همچنان سرگرم زدن آر.پي.جي بودم. يكدفعه يك گلولة توپ زير پايم تركيد. يك لحظه اطرافم پر از گرد و خاك و دود شد. از يكي از بچه ها شنيدم كه داد مي زد: «پيچك پودر شد!»
پس از چند لحظه كه غبار و دود فروكش كدر، يكي از بچه ها وقتي من را سالم ديد، با تعجب گفت: «پيچك! پيچك! تركش نخوردي؟ سالمي؟» «من سالم هستم» عقب كه برگشتم، ديدم آن دو نفر كه تو سنگر بودند، هر دو شهيد شده اند: حيرت زده بودم. توپ خورده بود زير پاي من، حداقل موج انفجارش مي توانست من را از پاي درآورد، اما من سالم ماندم و آن دو نفر داخل سنگر شهيد شدند. به صراحت دريافتم كه تا موعد سر نرسد، هيچ اتفاقي نمي افتد و يقين پيدا كردم كه تا خدا نخواهد، كسي شهيد نمي شود.»
«از خاطرات شهيد پيچك»
غلامعلي به سال 1338 ، در خانواده اي مذهبي و پاكدامن در تهران پا به عرصة هستي گذاشت. پدرش كارمندي متوسط و آبرومند بود و در تربيت ديني فرزند، از هيچ كوششي دريغ نكرد. غلامعلي در سن پنج سالگي پاي در راه مدرسه گذاشت.
غلامعلي با موفقيت و نمره هاي عالي، دورة ابتدايي را به پايان مي برد و هر سال شاگرد ممتاز مي شود. او با سن كم، ولي جثة درشت، وارد دبيرستان مي گردد و با شور و علاقه اي فراوان، به تحصيل ادامه مي دهد. او همچون گذشته با نمره هاي خوب، تحصيلات متوسطه را به پايان مي برد و در سن شانزده سالگي، با بهترين معدّل ، مدرك ديپلم را دريافت مي كند و همان سال در كنكور قبول شده، و در رشته انرژي اتمي وارد دانشگاه مي گردد. در دانشگاه به به خاطر كسب امتياز بالا، بورس تحصيل در خارج از كشور به وي تعلق مي گيرد، ولي از پذيرفتن بورس، سر باز ميزند و تحصيل در داخل كشور را به خارج ترجيح مي دهد.
غلامعلي ، همزمان با تحصيل در دانشگاه، از كسب معارف ديني غفلت نمي ورزد و به آموختن و ياد دادن به ديگران مي پردازد. او «جامع المقدمات» را بخوبي ياد مي گيرد و براي دوستان و همسالان آموزش مي دهد. او از ده سالگي در انجام فرايض ديني مقيد و از شروع تكليف، مقلد حضرت امام خميني (ره) مي شود. از نوجواني ، هر فرصتي كه به دست مي آورد، كار مي كند تا خرج تحصيل خود را تأمين نمايد. اگر اوقات فراغتي برايش پيش مي آيد، به مطالعه كتابهاي مذهبي مصروف مي دارد.
فعاليت هاي شهيد پيش از پيروزي انقلاب
پيچك، پس از ورود به دانشگاه و آشنايي با تعدادي دانشجوي مسلمان و مبارز جدي تر از گذشته وارد جريان هاي سياسي مي شود. او خيلي سريع نسبت به مسايل سياسي داخلي ، اطلاعات كسب مي كند و با هوش و درايتي كه داشت، رژيم شاه را رژيمي فاسد و ظالم مي يابد و از اين رو ، مصمم تر از پيش، وارد مبارزات سياسي مي شود. از آن پس تحت مراقبت و تعقيب عوامل ساواك قرار مي گيرد. او طي فعاليت هاي خود مبارزات خود را گسترش مي دهد. اكبر حمزه اي ، يكي از همرزمان پيچك مي گفت: «يك روز در كتابخانه شخصي غلامعلي، دنبال كتابي مي گشتم، ديدم لاي يك كتاب، يك كلت جاسازي شده است. تازه فهميدم كه او در مبارزات مسلحانه نيز دست داشته است.»
پس از شهادت پيچك، متوجه شديم كه او در سن پانزده سالگي طرح ترور “خسرو داد” را مي كشد بعد مسئله را با نماينده حضرت امام (ره) در ميان مي گذارد كه ايشان اجازه نمي دهد و او دوستش را مجاب مي كند كه از ترور خسرو داد صرف نظر كنند.
با اوج گيري انقلاب اسلامي ، غلامعلي با دلگرمي و اميد بيشتر ، به روشنگري و هدايت مردم مي پردازد. با ارايه تحليل هاي خوب سياسي مفاسد و وابستگي رژيم شاه را افشا مي كند و بويژه قشر جوان را به مبارزه عليه نظام ستمشاهي ترغيب مي نمايد. با ارتباطي كه با برخي از روحانيون برجسته داشت، اعلاميه ها و نوارهاي سخنراني حضرت امام (ره) را چاپ و تكثير و در اختيار ديگران مي گذارد.
فعاليتهاي شهيد پس از پيروزي انقلاب اسلامي
غلامعلي پس از پيروزي انقلاب و شكل گيري نهادهاي انقلابي، وارد سپاه پاسداران مي شود و با عشق و علاقه اي زايد الوصف در خدمت به انقلاب و تحقق آرمانهاي آن مي كوشد. با شروع غائله كردستان و تحركات گروهكهاي ضد انقلاب در آن منطقه داوطلبانه عازم منطقه مي شود و همراه گروه «شهيد چمران» ، در جنگهاي نامنظم براي آزادسازي شهرهاي كردستان شركت كرده و شهامت و ايثارگري فراواني از خود نشان مي دهد.
فعاليتهاي شهيد در دوران دفاع مقدس
با تجاوز رژيم عراق به ايران و تحميل جنگي نابرابر به انقلاب نوپاي اسلامي، پيچك عازم جبهه هاي نبرد ميگردد. از ان جا كه لياقت و شجاعت او در درگيري هاي كردستان كه فرماندهان محرز بود، به عنوان فرمانده محور غرب كشور منصوب مي شود. پيچك توان بالاي نظامي خود را در اين محور به منصه ظهور مي رساند و با ارائه طرحهاي دقيق و واقع بينانه نظامي، حيرت نيروهاي سپاه و ارتش را بر مي انگيزد. به رغم سن كم، ذهني نقّاد و خّلاق برخوردار بود و از خودش انجام مي دهد و تا عمق بيش از سي كيلومتر، در پشت جبهه دشمن نفوذ مي كند. با اجراي عمليات هاي موفق در محور غرب، كم كم شهرت و آوازه اش در غرب مي پيچد. توانمندي نظامي و اندام و قامت رشيد پيچك، از او شخصيتي دوست داشتني و در عين حال پر ابهت مي سازد. اكبر حمزه اي مي گويد:
«آوازه پيچك در غرب كشور پيچيده بود. هر كجا كه مي رفتي ، او را مي شناختند ، از سومار تا ارتفاعات بمو. همين شهرت او باعث شد كه جذب او شوم. رفته رفته با او كه آشنا شدم . پاي صحبتها و سخنراني هايش نشستم. بينش سياسي خوبي داشت. وقتي از سياست حرف مي زد، گويي يك سياستمدار برجسته اي است كه سالها در عرصه سياست فعاليت داشته است. بيشتر شناسايي ها را خودش انجام مي داد و تا پشت سنگرهاي دشمن هم نفوذ مي كرد. در عمليات «بازي دراز» آخرين كسي بود كه از ارتفاعات عقب نشيني كرد.»
ويژگيهاي اخلاقي
شهيد پيچك اهل قوا و ورع بود و در انجام فرائض ديني، تقيد و تعبد خاصي داشت. همان گونه كه اشارت رفت، از سن ده سالگي به نماز ايستاد. پس از انقلاب ، نماز شبش ترك نمي شد. در نماز آن چنان حضور قلب مي يافت كه خارج از خود را فراموش مي كرد.
او اهل مطالعه و كتاب بود. در عين اشتغال به كارهاي نظامي، از فعاليتهاي فرهنگي غافل نمي شد. سخنراني هايش مشهور بود. او در اخلاق و رفتار الگوي ديگران بود. سخنراني هايش مشهور بود. او در اخلاق و رفتار الگوي ديگران بود. شهامت و شجاعتش كم نظير بود. به حضرت امام خميني (ره) عشق مي ورزيد و تابع و مريد معظم له بود. در انجام هر كاري، تنها جلب رضاي خدا را در نظر مي گرفت و هرگز ريب و ريا به اخلاص او نفوذ نكرد.
چگونگي شهادت
شهيد پيچك در عمليات مطلع الفجر، در نوك پيكان گردان وارد نبرد عليه دشمن شد و در منطقه «قاسم آباد» واقع در ارتفاعات «بر آفتاب» با نيروهاي دشمن تن به تن درگير شد. نزديك ظهر روز 20 آذر ماه 1360 در اثر اصابت گلوله به گلو و سينه اش ، به درجه رفيع شهادت نايل آمد.