سردار شهيد جعفر جنگروي
جعفر به سال 1333 در فريدن اصفهان در خانواده اي با تقوا و متعهد چشم به جهان گشود و در دامان پدري زحمتكش و مادري مهربان تربيت يافت. جعفر يك ساله بود كه خانواده اش به تهران مهاجرت كردند. پدرش گچ كار بود و عيالوار، از اين رو فرصت و فراغت توجه جدي به امور داخلي خانواده را نداشت. مادرش به رتق و فتق امور مي پرداخت . به خاطر مشكلاتي كه براي جعفر پيش آمد. نتوانست به موقع به مدرسه برود. شناسنامه اش مفقود شده بود و مدرسه از ثبت نام او سرباز مي زد. اما جعفر به درس سخت علاقه داشت.
جعفر كه از تحصيل در دوره روزانه مأيوس مي شود. پس از دريافت شناسنامه المثني كه چند سال بزرگتر از سن خود بود، براي تحصيل به دوره شبانه روي مي آورد. روزها به كار خياطي مشغول مي شود و شبها به درس خواندن و تحصيل مي پردازد.
جعفر از سنين نوجواني ، به ورزش كشتي علاقه مند شده و به اين ورزش باستاني روي مي آورد. با پشتكار تمام، مقام دو قهرماني اين رشته را در تهران كسب مي كند و به مدال نقره اين رشته دست مي يابد. با تلاش و پشتكار فراوان، در كنار كار و فعاليت و تأمين هزينه زندگي خود و خانواده ، در دوره شبانه با موفقيت تمام تا دريافت مدرك سوم متوسطه پيش مي رود كه بنا به مشكلات زيادي ترك تحصيل مي نمايد.
فعاليتهاي شهيد در دوران دفاع مقدس
جنگروي، هنگام شروع جنگ تحميلي ، در لبنان به سر مي برد ، كه به محض اطلاع از شروع جنگ، از راه زميني خود را به كشور مي رساند و بلافاصله راهي جبهه غرب مي شود و مدت شش ماه مستمر در آن جا مي ماند.
در عمليات «بازي دراز» گلوله اي به كلاهش اصابت مي كند و بيهوش مي شود. او در جبهه غرب نيز رشادتهاي زيادي از خود بروز مي دهد. از اين رو، به عنوان معاون فرمانده اطلاعات ـ عمليات محور غرب برگزيده مي شود . در طراحي و اجراي جنگهاي نامنظم و چريكي، نقش فعال از خود ارائه مي دهد و ضربات مهلكي از اين طريق به دشمن وارد مي آورد.
جنگروي، از اوايل سال 1360 مدتي به عنوان مسؤول طرح و برنامه عمليات تهران منصوب شده و منشأ خدمات ارزنده اي در اين واحد مي شود.
جنگروي ، اواخر سال 1360 با دختري پاكدامن و پارسا ازدواج مي كند و حضورش را در جنگ ، شرط ازدواج قرار مي دهد. يك ماه پس از ازدواج راهي جبهه جنوب مي شود و در عمليات فتح المبين شركت مي جويد. پس از آن در عمليات مهم «بيت المقدس» حضور فعال مي يابد و در پاكسازي جاده «شلمچه» نقش مؤثري ايفا مي كند.
او در تير ماه 1361 در عمليات «رمضان» شركت مي جويد و در اين عمليات بشدت از ناحيه سر و صورت مجروح مي شود . او را ميان شهدا با هواپيما به پشت جبهه منتقل مي كنند، كه در هواپيما به هوش مي آيد. مدتي در بيمارستاني در مشهد بستري مي شود و پس از آن به تهران منتقل شده و حدود هشت ماه نيز در تهران ، در يك بيمارستان بستري مي شود. او يك چشم و يك گوشش را از دست مي دهد و سمت راست صورتش نيز فلج مي گردد و پانزده نيز فلج مي گردد و پانزده بار مورد عمل جراحي قرار مي گيرد.
جنگروي ، پس از بهبود مختصر، سريع خود را به جبهه مي رساند و در عمليات «والفجر مقدماتي» شركت مي كند. او تا سال 1363 با مسؤوليت هاي مختلف در جبهه خدمات ارزنده اي را از خود بر جاي مي گذارد. در سال 1363 در تشكيل قرار گاه «رمضان» ، سهم بسزايي ايفا مي كند و در راه اندازي و طراحي جنگهاي نامنظم و چريكي در داخل عراق نيز لياقت و توانمندي بالايي از خود نشان مي دهد. در جنگهاي نامنظم ، از نيروهاي مردمي عراق استفاده مي كند. او به عنوان «قائم مقام قرارگاه رمضان» در شمال غرب كردستان خدمات شايسته اي را ارائه مي دهد. در تشكيل تيپ «بدر» نقش اساسي ايفا مي نمايد.
جنگروي . در عمليات بدر، به عنوان فرمانده جناح راست وارد عمل مي شود و در پاسگاه «ترامه» عراق، به هدايت نيروهاي تحت امر مي پردازد . پس از آن. در اكثر عمليات هايي كه به عنوان «قدس» در غرب و جنوب انجام مي شود، حضور جدي و فعال مي يابد.
وي در سال 1363 براي زيارت كعبه به حج مشرف مي شود و پس از بازگشت از حج به لشگر سيد الشهداء مي رود و به عنوان جانشين لشگر انجام وظيفه مي كند. در مدت كوتاه مسؤوليتش ، خدمات ارزشمندي را به رزمندگان ارائه مي دهد.
جنگروي، با اشتياق فراوان در عمليات والفجر 8 شركت كرده و اوج حماسه و ايثار خود را در اين عمليات حماسي، به نمايش مي گذارد و سهم بسزايي در آماده سازي نيرو و شناسايي منطقه و طراحي عمليات ايفا مي كند. سردار فضلي در اين باره مي گويد:
«حاجي در آماده سازي نيرو و شناسايي جزيره «ام الرصاص» زحمت زيادي را متحمل شد. شب عمليات ، تحليل خوبي از عمليات ارائه كرد. او به قرآن تفأل زد و پيروزي رزمندگان را نويد داد. شور و حال عجيبي داشت. ذكر مي گفت و دعا و زيارت مي خواند.»
ويژگيهاي اخلاقي
او عاشق اهل بيت (ع) بود و با تمام وجود به آنان ارادت مي ورزيد. نسبت به حضرت زهرا (س) عشق و ارادت ويژه و خالصانه داشت.
با قرآن مأنوس بود و نسبت به فهم و تفسير آن توجه داشت. قرآن را حفظ بود. به مطالعه علاقه مند بود و برغم كمبود تحصيلات بالاي كلاسيك، علاقه به مطالعه كتب مذهبي داشت. در سلام كردن به ديگران پيش قدم بود. برادر كوچكش مي گويد كه هرگز موفق نشده به او پيش دستي كرده و سلام كند.
نسبت به پدر و مادرش احترام ويژه اي قائل بود. با همسرش با تكريم مواجه مي شد. و در كار منزل به همسرش كمك مي كرد.
چگونگي شهادت
شهيد جعفر جنگروي ، پس از سالها مجاهدت و ايثارگري ، در عمليات والفجر 8 در منطقه عملياتي «فاو» در روز 27 بهمن ماه 1364 بر اثر اصابت تركش ، به درجه رفيع شهادت نايل آمد. برادر فضلي در اين باره مي گويد:
«گلوله در 15 متري به زمين خورد. من، حاجي ، كلهر و احساني نژاد بوديم. موجش همه مان را بلند كرد و زمين كوبيد. تا به خودم آمدم ، صداي جنگروي را شنيدم كه ذكر مي گفت. بچه هايي كه بالاي سرم آمدند از حل او پرسيدم. تركشي به شكمش اصابت كرده بود. ما را روي لنج گذاشتند. داخل لنج به شهادت رسيد.»