سردار شهيد عليرضا نوري

عليرضا در سال 1331 در شهرستان ساري، در خانواده اي محب اهل بيت (ع) و با تقوا زاده شد. عشق به فرزندان علي و فاطمه (س) از همان اوان كودكي چونان شهدي در كام او ريخته شد. در محافل مذهبي و مجالس سوگواري سالار شهيدان پا به پاي پدر حضور مي يافت. عليرضا دوران ابتدايي را با موفقيت سپري كرد. در كلاس ششم ابتدايي درس مي خواند كه پدرش دار فاني را وداع گفت و دردي تلخ در قلب پاك او سايه گسترد.

عليرضا ، به رغم فراز و فرود و دشواريهاي زندگي، موفق مي شود در سال 1350 مدرك ديپلم رياضي را بگيرد و همان سال به سربازي برود . پس از گذراندن دوره سربازي ، در راه آهن استخدام مي شود. همزمان با كار، براي ورود به دانشگاه ، در كنكور شركت مي كند كه در رشته مهندسي راه و ساختمان پذيرفته مي شود. وي در سال 1357 همراه با مردم مسلمان و بپاخاسته ايران اسلامي ، در راهپيمايي ها حضور مؤثر مي يابد و در تعطيل كردن و همگام كردن دانشگاه ، فعاليت اساسي مي نمايد.

فعاليتهاي دوران دفاع مقدس

نوري ، همزمان با شروع جنگ تحميلي ، فعاليت خود را به جنگ معطوف مي دارد و با سازماندهي و اعزام گروههاي 72 نفره به جبهه هاي جنوب ، نقشي تعيين كننده در مقابله با رژيم متجاوز بعثي ايفا مي نمايد. وي در شكست محاصره سوسنگرد به سال 59 ، حماسه ماندگار به همراه نيروهاي تحت امر خلق مي كند و برگي زرين بر حماسه و رزم مردم سلحشور در جنگ تحميلي مي افزايد.

در عمليات «امام علي (ع) » كه در كوههاي «الله اكبر» و «غرب سوسنگرد» انجام مي گيرد ، حضوري جانانه مي يابد. وي در اين عمليات از هر دو پا سخت مجروح مي شود و بيش از دو تركش در تنش مي نشيند . هنوز زخمهايش التيام نيافته بود كه مسؤوليت سنگين حراست نواحي يازده راه آهن به او سپرده مي شود. شهيد نوري در عمليات «والفجر » جلوه اي حماسي مي يابد و ايثارگرانه حماسه مي آفريند ؛ اما تيري به دست راستش اصابت و دستش را قطع مي كند. اين جانبازي ، نوري را در راهي كه برگزيده بود، مصمم تر مي نمايد و تحولي عميق در روحش ايجاد مي كند.

وي تا زمان شهادت ، نزديك به پنجاه بار زخم بر مي دارد . شايسته است بخشي از فعاليتهاي شهيد نوري را در دوران دفاع مقدس ، از زبان خودش بازگو كنيم.

«در آبان سال 1359 به جنوب رفتم و حدود يك سال و نيم خادم گردان «شهيد علم الهدي» بودم. بعد از آنكه عمليات «امام مهدي (عجدر غرب سوسنگرد تمام شد، خداوند به ما كمك كرد و توانستيم آن جا پيروزي هايي به دست آوريم، در عمليات «امام علي (ع) » هم شركت داشتيم كه مجروح شدم. دوباره در لشگر عزيز محمد رسول الله (ص) با شهيد «حاجي پور» ، فرمانده تيپ عمار، توفيق خدمت داشتم تا اين كه گردانهاي مقدس و لشگرهاي احتياط تشكيل شد و اين حقير در خدمتگزاري «لشگر ابوذر» بودم. پس از عمليات «خيبر» در ارتباط با قرارگاه «رمضان» قرار گرفتم و مدتي آن جا خدمت كردم. مدتي هم مسؤوليت عمليات منطقه يك ثارالله را به عهده داشتم. سپس به عنوان خدمتگزار «طرح و عمليات» تيپ سيد الشهدا «ع) بودم. پس از مدتي در خدمت لشگر 27 قرار گرفتم كه امروز به عنوان خدمتگزار در ستاد لشگر 27 محمد رسول الله (ص) مشغول خدمت هستم…»

ويژگيهاي اخلاقي

شهيد نوري فردي خود ساخته ، صبور و پر استقامت بود. فرمانده لشگر حضرت محمد رسول الله (ص) مي گويد: «او مرد صبر و استقامت بود. حماسه هاي او را در «سوسنگرد » شاهد بوديم. با اين كه در «والفجر دستش را از دست مي دهد ، ولي باز نمي ايستد . ايشان براي ما الگو بود . ما بايد از اين عزيزان درس بگيريم

وي اهل تقوا و ورع بود و نسبت به نماز. اهميت و اهتمام خاصي قائل بود و حق نماز را به زيباترين وجه ادا مي كرد. مادر شهيد مي گويد: «عليرضا وقتي از پا مجروح بود، در بيمارستان تحت عمل جراحي قرار داشت. دو و نيم بعد از ظهر به هوش آمد. همه اش نگران بود كه مبادا نمازش قضا شود. با مشت به صورتش مي زد كه بي هوش نشود. نماز ظهر و عصرش را به سختي خواند و خيالش راحت شد

او پدر و مادر و خانواده اش با احترام و تكريم برخورد مي كرد. به امام عشق مي ورزيد. در بخشي از وصيتنامه اش مي نويسد: «برادران بزرگوارم! به مبارزه خود طبق دستور خداي تبارك و تعالي ، تا دفع فتنه از عالم ، به فرمان امام امت، اين اسوه ايستادگي و مبارزه ، با مستكبران ادامه دهيد و از اسلام و ولايت فقيه با تمام وجود مواظبت كنيد

او سه روز پيش از شهادت، خبر شهادتش را به همسرش مي دهد و به آنان توصيه مي كند كه بر او گريه نكنند و بر مصيبت امام حسين (ع) و زينب كبري (س) گريه كنند. شهادت منتهاي آرزويش بود و خود مي گفت: «آرزويم اين است كه هرگاه خداوند تبارك و تعالي صلاح ديد كه من در اين دنيا نباشم، دوست دارم كه خداوند اين عنايت را در حق اين حقير داشته باشد كه با بدني خون آلود و پاره پاره از اين دنيا بروم و اين را براي خود توفيق مي دانم

چگونگي شهادت

شهيد نوري در عمليات «كربلاي ، در روز 11 بهمن سال 1365 ، در حالي كه مشغول هدايت نيروهاي بسيجي در عمليات بود، بر اثر تركش ، شهد شهادت نوشيد و در خيل تك سواران عرصه عشق ، به ديدار معشوق شتافت.