سردار شهيد عليرضا ناهيدي

روز اول اسفند 1339 در شرق تهران، در خانواده اي ديندار و مؤمن ، كودكي زاده شد كه نام او را «عليرضا » نهادند. عليرضا از كودكي ، هوش ، قوي و استعدادي  برتر داشت . اين استعداد و هوش، در مدرسه بيشتر بروز مي نمايد. او تحصيلات ابتدايي را تا سال چهارم، در دبستان ملي «دانش پرور» نارمك و سال پنجم را در دبستان «سعدي» گذراند و دوره راهنمايي را در مدرسه «داريوش» به پايان رسانيد. سپس به دبيرستان «ارشاد» خوارزمي وارد شد.

عليرضا خرداد سال 1359 از اين دبيرستان ، در رشته «رياضي و فيزيك» فارغ التحصيل مي شود. با هوش سرشار و ذهن نقادي كه داشت، در دوره تحصيل ، شگفتي معلمان را بر مي انگيزد. در كلاس رياضي ، برخي مسائل را با شيوه اي بديع و غير مرسوم حل مي كند؛ به طوري كه در دبيرستان ، به مغز متفكر مدرسه معروف مي گردد. او درباره اينشتن نظرات جالبي را ارائه و برخي نظرات او را رد مي كند. او از حل مسائل پيچيده لذت مي برد.

فعاليتهاي شهيد در دوران دفاع مقدس

ناهيدي ، پس از شروع جنگ تحميلي از سوي پايگاه بسيج مسجد ابا عبدالله الحسين (ع) به جبهه اعزام مي گردد و تا لحظه شهادت ، با جبهه و جهاد ، پيوندي عميق و جدا نشدني مي يابد؛ به طوري كه شش ماه به شش ماه هم به مرخصي نمي رود. مادرش مي گويد: «عليرضا دير به دير به مرخصي مي آمد، يك بار از او پرسيدم تو مگر چكاره هستي كه دير به دير به ما سر مي زني. گفت: «من تو آشپزخانه پياز و سيب زميني پوست مي كنمگفتم مادر جان اين كار را من هم مي توانم انجام بدهم، اين كه ديگر شش ماه به شش ماه به مرخصي آمدن ندارد، بايد زود زود بيايي ؛ البته بعد از شهادتش فهميديم كه او از فرماندهان جنگ بود

ناهيدي از گرفتن پست و عنوان در پشت جبهه گريزان بود. يك بار به او فرماندهي قرارگاه امام حسين (ع) را در تهران پيشنهاد مي كنند كه نمي پذيرد . او در بيشتر عمليات ها حضوري فعال مي يابد و چند بار نيز در چند عمليات زخمي مي شود . يك بار كه بر اثر بمباران، شيميايي شده بود، به تهران منتقل مي شود، پس از بهبود يافتن، با دختري مؤمن و پارسا نامزد مي شود؛ ولي به خاطر شهادتش ، ازدواجي صورت نمي گيرد.

ناهيدي از شهريور ماه 1359 حدود شش ماه در سپاه «مريوان» فعاليت مي نمايد . و از بهمن ماه 1360 به عنوان «فرمانده تيپ ذوالفقار» منشأ خدمات ارزنده و ماندگار مي شود و حدود يك سال در اين مسؤوليت فعاليت مي كند. او مدتي نيز به عنوان مسؤول توپخانه «قرار گاه مركزي كربلا» ، در حين داشتن مسؤوليت تيپ، منصوب شده و به سازماندهي توپخانه قرارگاه مي پردازد.

ناهيدي در مجموع 29 ماه در جبهه هاي مختلف ، حضوري عاشقانه و پرتلاش مي يابد و در اين مدت ، كارها و خدمات نقش آفريني را از خود ارائه مي دهد.

ويژگيهاي اخلاقي

او همواره با اعتقادات ديني خود زندگي مي كرد و تمام حركات و بيانش ، مطابق ايده هايش بود. قلبي رئوف و مهربان داشت و از آزار حتي حيوانات هم دلش به درد مي آمد. در شهر كه بود، هميشه در نماز جمعه شركت مي كرد. متواضع و فروتن بود. متانت و وقاري پرهيبت برچهره اش بود كه همه با تكريم و ادب با او مواجه مي شدند. به ائمه اطهار (ع) ارادت مي ورزيد و در مراسم عزاداري سالار شهيدان، عاشقانه شركت مي جست. با دعا و نيايش انسي ديرينه داشت و اهل توكل بود.

فردي بخشنده بود. يكبار انگشترش و بار ديگر ساعتش را به دوستش كه خواسته بود، مي بخشد. و پيش از هر چيز، به فكر ديگران بود، به پدر و مادرش احترام ويژه اي قائل بود. كنجكاو و جستجوگر بود و به مطالعه علاقه فراوان داشت. در عين متانت ، اهل شوخي و بذله گويي بود.

نسبت به حفظ بيت المال ، وسواس زياد به خرج مي داد. نه تنها از مشكلات هرگز نمي هراسيد ؛ كه به استقبال كارهاي سخت هم مي رفت. خطر مي كرد و خاطره مي آفريد.

چگونگي شهادت 

شهيد ناهيدي عاشقانه وارد مبارزه و جهاد شد و خالصانه و پر افتخار نيز از ميدان جهاد، پلي به سوي شهادت زد و به طرفه العيني به سدرة المنتهاي عشق رسيد.

او در روز 27 بهمن ماه 1361 در جبهه «فكه» ، بر اثر اصابت تركش خمپاره 60 مجروح شد و سرانجام روز اول اسفند ماه همان سال ، پس از تحمل رنج فراوان در بيمارستان، به خيل ره يافتگان پيوست. چه خوش تولدي و چه زيبا شهادتي!

اول اسفند به دنيا آمد و اول اسفند نيز پرواز كرد. سلام بر روزي كه زاده شد و روزي كه به شهادت رسيد.