كه نمونه است. به دنبال اين خواب ، خداوند به من فرزندي عطا فرمود كه زيبا و دوست داشتني بود. «عباس» ظهر 5 بهمن ماه 1333 چشم به جهان گشود. من و پدرش تمام سعي و تلاشمان اين بود كه در تربيت عباس، از هيچ كوشش فروگذار نباشيم. او از كودكي، شاد و با نشاط بود. دوره ابتدايي را در مدرسه «علميه» سپري كرد. عباس بچه اي مذهبي ، فعال و زرنگ بود. از نوجواني ، وقتي كه محرم مي شد، دوستان و همسالانش را در محل جمع مي كرد و هيأت تشكيل مي داد و به سينه زني و زنجير زني مي پرداختند . ده روز اول محرم در خانه پيدايش نمي شد. عاشق سيد الشهدا (ع) بود. در محل ، به او عباس علمدار مي گفتند.
دوران تحصيل دانشگاه
عباس پس از گرفتن مدرك ديپلم به سربازي رفت. به رغم ميل باطني وارد ارتش شد؛ چرا كه اصلاً دوست نداشت به رژيم شاه خدمت كند. از اين رو، خاطرش افسرده بود. پس از گذراندن دوره سربازي، در كنكور شركت كرد و در دانشگاه ، رشته «تربيتي كودك» پذيرفته شد. به رشته اش علاقه داشت. همزمان با تحصيل ، به پرورشگاهها مي رفت و همچون يك پدر مهربان به كودكان بي سرپرست خدمت مي كرد. بيشتر شبها در پرورشگاه بيدار مي ماند و با مهرباني به تر و خشك كردن بچه ها مي پرداخت.
ويژگيهاي اخلاقي
شهيد وراميني ، فردي شجاع، با ايمان و خوش خلق بود. اراده و علاقه زيادي به اهل بيت (ع) بويژه امام حسين (ع) داشت. نسبت به انجام و احياي ديني اهتمام تام داشت. نمازش را اول وقت مي خواند. روزهاي دوشنبه و پنج شنبه روزه مي گرفت. در جبهه كه بود، هرگز نماز شبش ترك نمي شد. اهل ريا و رياست نبود. هرگاه مي خواست نماز شب بخواند ، زير پتو مي رفت تا ديگران متوجه و نباشند. در امر به معروف و نهي از منكر خيلي جدي بود و با قرآن انس داشت. اهل تواضع و فروتني بود. درباره حق الناس ، وسواس عجيبي به خرج مي داد كه مبادا حقي از مردم به گردنش باشد. برادرش مي گويد: «عباس ، قبل از شهادتش نامه اي به من نوشت در آن آورده بود كه هزار تومان به كسي بدهكار است، نشاني دقيق آن فرد را هم داده بود. وقتي رفتم سراغش و پول را دادم، خيلي تعجب كرد.
چگونگي شهادت
شهيد وراميني پس از بازگشت از مكه عازم جبهه شد و پس از مدتي كوتاه، در عمليات «والفجر 4» در پنجوين بر اثر اصابت تركش خمپاره ، نيمه شب دوشنبه 28 آبان ماه 1362 به آرزوي ديرين خود رسيد و شهد شهادت نوشيد.