سردار شهيد حاج عباس كريمي
عباس، به سال 1336 در روستاي «قهرود» از توابع «كاشان» ديده به جهان گشود. او در محيط ساده و با صفاي روستا و در جو مذهبي رشد كرد. دوره تحصيل ابتدايي را در زادگاه خود به پايان رساند و براي ادامه تحصيل راهي تهران شد. تا سال سوم دبيرستان را در «دارالفنون» با موفقيت پشت سر گذاشت و پس از آن به كاشان رفت و در هنرستان «نساجي» به ادامه تحصيل پرداخت. و پس از دريافت ديپلم در رشته نساجي به سربازي اعزام شد.
فعاليتهاي شهيد در دوران دفاع مقدس
حاج عباس كه جوهره نظامي خود را براي فرماندهان ، از جمله حاج احمد متوسليان و استان كردستان نشان داده بود، پس از شكل گيري تيپ 27 محمد رسول الله (ص) همراه حاج احمد از كردستان راهي جنوب شده و از سوي حاج احمد، به عنوان مسؤول اطلاعات ـ عمليات تيپ برگزيده مي شود و به فعاليت خود ادامه مي دهد.
حاج عباس ، در عمليات «فتح المبين» فعالانه شركت مي جويد و در شناسايي منطقه عملياتي به دقت عمل مي كند. او در اين عمليات از ناحيه پا بشدت زخمي مي شود كه مدت دو ماه در پشت جبهه به معالجه مي پردازد. خرداد ماه 1361 ، براي حمايت از مردم لبنان به كشور سوريه و لبنان سفر مي كند. پس از بازگشت از لبنان. به توصيه پدرش مقدمات ازدواج خود را فراهم مي آورد. همسرش مي گويد: «مراسم عقد ما در روز 21 مهرماه 1361 بود كه فرداي آن روز با هم به گلزار شهداي دارالسلام كاشان رفتيم و با شهدا تجديد پيمان كرديم.»
نزديك عمليات «مسلم بن عقيل» ، راهي جبهه مي گردد و به رزمندگان لشگر مي پيوندد و در عمليات شركت مي جويد. حضور او با آن شرايط جسماني، تأثير بسزا در تقويت روحيه رزمندگان لشگر بر جا مي گذارد.
حاج عباس، در عمليات «والفجر مقدماتي» به عنوان مسؤول اطلاعات ـ عمليات «سپاه 11 قدير» كه تازه تشكيل شده بود، برگزيده مي شود و در اين مسؤوليت خدمات چشمگير و ماندگاري انجام مي دهد. پس از مدتي، به مسؤوليت تيپ «سوم سلمان» از لشگر 27 منصوب مي گردد. در اين مسؤوليت خطير نيز حاج عباس توان و مديريت نظامي بالاي خود را به نحو شايسته به نمايش مي گذارد و در هدايت و فرماندهي نيروها الگوهاي جالبي را ارائه مي كند. او تا پايان عمليات «خيبر» در اين مسؤوليت به خدمت مي پردازد. در عمليات خيبر خوش مي درخشد. به دنبال شهادت «حاج ابراهيم همت» ، فرمانده لايق لشگر 27 محمد رسول الله (ص) در عمليات خيبر، حاج عباس به عنوان فرمانده اين لشگر منصوب مي شود كه تا لحظه شهادت، به خدمات ارزنده خود در فرماندهي لشگر ادامه مي دهد و به واقع ثابت مي كند كه اگر پرچم اسلام از دست سرداري فرو افتد، سرداري شايسته آن پرچم را برافراشته و در احتراز نگه مي دارد.
ويژگيهاي اخلاقي
او فردي خود ساخته ، پارسا ، هوشمند و در عين حال متواضع و فروتن بود. با قرآن و دعا انس ديرينه داشت. هرگز قرائت قرآنش پس از نماز ترك نمي شد. از غيبت ديگران به شدت پرهيز مي كرد. فردي صبور و با گذشت بود. در تمام كارها به خدا توكل و توجه داشت. به تعقيبات نماز خيلي اهميت مي داد. همواره با وضو بود. به ائمه اطهار (ع) عشق مي ورزيد. كودكان را تكريم مي نمود. با همسرش با احترام و ادب مواجه مي شد و به رغم خستگي كار بيرون از خانه. در كار خانه به همسرش كمك مي كرد. همسرش مي گويد: «از رفتار و صحبتها و برخوردهاي حاجي، احساس عجيبي به انسان دست مي داد. هنگامي كه با او رو به رو مي شدم، بي اختيار خود را ملزم به رعايت ادب و احترام در مقابل او مي ديدم.»
علاقه عجيبي به خانواده بويژه فرزندان شهدا داشت. يكي از همرزمان شهيد مي گويد: «يك بار با حاج عباس به منزل يكي از شهدا رفته بوديم. وقتي فرزندان شهيد وارد اتاق شدند، آنان را در آغوش گرفت و بوسيد . مدتي با آنان بازي كرد. آنان را روي شانه و دوش خود گذاشت و دور اتاق چرخاند.» او در جبهه فرمان مي راند. به نيروهايش بسيار علاقمند بود و نيروها نيز با جان و دل او را دوست داشتند و از او اطاعت مي كردند. در برابر مشكلات، خونسرد و شكيبا بود. صبر و استقامت با او عجين و وجودش ، مايه دلگرمي رزمندگان بود.
چگونگي شهادت
گمشده اش را در «بدر» يافته بود، از اين روي با آب دجله وضو ساخت و بعد وارد حريم عشق شد. در ميان آتش و دود ، در ميان گلوله هاي سرگردان، نشان از دوست مي جست. وضوي عشق، جوار ورودش شد به حريم دوست. او حتي در آن هنگام دشمن را دوست مي ديد. وقتي اسرا را مي آوردند ، با تكريم با آنان مواجه مي شد. بوي دوست را مي شنيد و چهره اش برافروخته تر مي شد. همه حس مي كردند كه عباس نيز بوي شهادت گرفته است. پيراهن روحش آغشته به عطر روح انگيز شهادت شده بود.
شهيد حاج عباس كريمي سرانجام روز پنج شنبه 23 اسفند 1363 در حالي كه آخرين دستور ابلاغي از سوي قرارگاه را در عمليات بدر و در منطقه شرق دجله اجرا مي كرد ، بر اثر اصابت تركش خمپاره به سرش، تن و جان را تسليم يار نمود. وقتي خبر شهادتش در لشگر 27 محمد رسول الله (ص) پيچيد، رزمندگان لشگر مانند پدر از كف داده، در سوگ او سر شك حسرت و تأثر ريختند.