سردار شهيد غلامرضا صالحي

غلامرضا ، به سال 1337 در خانواده اي متدين و اهل تقوا، در شهرستان «نجف آباد» اصفهان ديده به جهان گشود . از كودكي ، هوشمند و داراي استعداد بالايي بود. با وجود تنگناي معيشتي خانواده، در ميان ديگر شاگردان مدرسه، از اخلاق ، ادب و تحصيل خوب و موفقي برخوردار بود. همزمان با تحصيل در دوره شبانه ، در كنار پدر به بنايي مي پرداخت. وي فردي پر تلاش و جدي در كار و كسب علم بود. سخت كوشي او در كار و پيشكارش در تحصيل ، او را در مدرسه ممتاز مي كند.

در كنار درس و كار، با محافل قرآن و جلسات مذهبي آشنا مي شود و توجه و اشتياق وي نسبت به اين برنامه ها و غبطه همسالان را بر مي انگيزد. رفته رفته در ميان جوانان، به عنوان چهره درخشان محافل قرآن نيز شناخته مي شود.

غلامرضاـ كه به معارف ديني علاقه مند بودـ پس از دريافت مدرك سيكل ، به دروس حوزوي روي مي آورد. مدتي از محضر استادان و علماي حوزه علميه «نجف آباد» كسب علم مي كند و همزمان در كلاسهاي شبانه شركت مي نمايد.

فعاليتهاي دوران دفاع مقدس

صالحي، با شروع جنگ تحميلي ، با يك گروه صد نفري ـ كه خود سرپرستي آنان را بر عهده داشت ـ عازم جبهه هاي نبرد حق عليه باطل مي شود. . وي و همرزمانش در جبهه «سر پل ذهاب» ، شجاعانه حماسه مي آفرينند . وي پس از سه ماه نبرد پياپي در اين جبهه، پيروزمندانه به نجف آباد باز مي گردد.

عشق و علاقه غلامرضا به جبهه، او را در پشت جبهه آسوده نمي گذارد. هرگاه عملياتي در غرب و جنوب در مي گيرد، او سر از پا نشناخته ، راهي جبهه مي شود. در عمليات «فتح المبين» به عنوان مجروحيت ، دو ماه در بيمارستان بستري مي گردد، اما او كه اهل نشستن نبود، ماندن دور از جبهه را بر نمي تابد. از اين رو، با عصا به جبهه مي رود. وقتي دوستانش به او مي گويند كه به استراحت بپردازد ، در جواب مي گويد: «زماني استراحت براي ما مناسب است كه در بهشت برين و در كنار دوستان قرار گيريم و ما تا وقتي كه روي زمين هستيم ، بايد اين انقلاب و اسلام را حفظ كنيم.

 صالحي . در حالي كه تا پايان عمر، در راه رفتن مشكل داشت، دست از جبهه بر نمي دارد و با عصا به جبهه مي رود. يك بار نزديك يك ماه به مأموريت مهم شناسايي كوهستانهاي صعب العبور و پر برف منطقه شمال عراق مي رود و با دست پر باز مي گردد.

يكي از همرزمانش مي گويد: «شهيد صالحي با شجاعت و صف ناپذيري ، از روز اول عمليات كربلاي 8 زير آتش دشمن ؤ، پا به پاي رزمندگان در خط مقدم حاضر بود و با صلابت و قدرت ، نيروهاي لشگر را در مقابله با دشمن هدايت و فرماندهي مي كرد. هر چه فشار دشمن بيشتر مي شد، شور و نشاط بيشتري مي يافت و هرگز خم به ابرو نمي آورد. وجودش در جمع رزمندگان اسلام ، مايه بركت و باعث تقويت روحيه آنان بود

صالحي، در عمليات «بيت المقدسكه در منطقه عمومي «دربنديخان» عراق به اجرا در مي آيد، نقش تعيين كننده اي ايفا مي نمايد.

در خرداد ماه 1367، در عمليات انهدامي «بيت المقدسدر جنوب ، فعالانه نيروهاي لشگر را فرماندهي مي كند و با ايثارگري و فداكاري جبهه شلمچه را از چنگ دشمن زبون خارج مي سازد.

در آستانه پذيرش قطعنامه از سوي جمهوري اسلامي ايران، لشگر 27 محمد رسول الله (ص) در سه جبهه غرب، مياني و جنوب با دشمن بعثي درگير مي شود. شهيد صالحي ، نهايت لياقت و كارداني خود را در جبهه مياني ، با هماهنگي و هدايت كم نظير، به ظهور مي رساند و با قدرت تمام ، در مقابل دشمن مي ايستد و نفوذ آنان را سد مي كند.

ويژگيهاي اخلاقي

او فردي خود ساخته و با تقوا و تابع و عاشق ولايت فقيه بود و با بينش عميق خود، ارادت و اخلاص ويژه اي نسبت به حضرت امام خميني(ره) ابراز مي نمود خودسازي و عبادت به شكل يك برنامه مستمر در زندگي او در آمده بود. با نماز و دعا انس ديرينه داشت. قرائت قرآن و خواندن نماز شب به طور مداوم ، از او فردي نوراني و جذاب ساخته بود. يكي از فرماندهان جنگ مي گويد: «شهيد صالحي را در عمليات كربلاي 8 در جبهه شلمچه ديدم. طبق معمول كتاب دعا و سجاده اش را با سلاح همراه داشت. تركش خمپاره به مهر و كتاب دعايش خورده بود؛ ولي به او آسيبي نرسيده بود

سعه صدر و گشاده رويي در برخوردها، تحمل و بردباري در سختيها، از مشخصه هاي بارز او بود. او فردي مسؤوليت پذير بود و از انجام كارهاي سخت هراسي نداشت.

چگونگي شهادت

شهيد غلامرضا صالحي در 23 تيرماه 1367 در منطقه دشت عباس، حوالي چاههاي ابوغريب، در حالي كه نيروهاي لشگر را براي مقابله با دشمن هدايت مي كرد، مورد اصابت تركش گلوله توپ واقع شد و به درجه رفيع شهادت نايل آمد. آخرين كلام او ذكر مقدس «يا حسين» بود و با اين ذكر به محضر دوست و به ديدار يار شتافت.