اين مجالس و محافل ، رفته رفته چهره اي ديگر مي گيرد و به نشست هاي مخفي مبارزه عليه رژيم شاه تبديل مي گردد. به پخش اعلاميه ، كتاب و تبيين اهداف مبارزاتي و معرفي شخصيت حضرت امام خميني (ره) و نيز افشاي خيانتها و جنايتهاي رژيم ستم شاهي معطوف مي شود.
از سال 1353 با ياران خود «رداني پور» . «رحمت الله ميثمي» فعاليت پيگيري براي شناخت و ترويج افكار حضرت امام خميني (ره) شروع مي كند. در سال 1353، عبدالله هنگام اقدام سياسي ، به خاطر خيانت يكي از منافقان تحت تعقيب قرار مي گيرد و همراه چند نفر از دوستان دستگير و زنداني مي شود. در زندان نه تنها زير شكنجه هاي فراوان ، خم به ابرو نمي آورد؛ بلكه آن همه فشار جسمي ، او ر آبديده مي كند. وي مي گويد : «هنگامي كه مرا براي شكنجه مي بردند ، به آقا امام زمان (عج) متوسل مي شدم، شكنجه ها را تحمل مي كردم اطلاعات مورد نظر ساواك را به آنان نمي دادم.»
ميثمي در زندان ، مدتها با كمونيستها هم بند مي شود و با آنان به مبارزات ايدئولوژي مي پردازد. وي محيط زندان را به فضاي درس و بحث تبديل مي كند و به اتفاق دوستان قديم و تازه اش در زندان ، به تحقيق و مطالعه علوم و معارف «قرآن» و «نهج البلاغه» مي پردازد. همچنين از محضر بعضي از روحانيون برجسته در زندان كسب فيض مي كند و به زندانيان قرآن مي آموزد. اين حركتهاي عبدالله در زندان، در روحيه كساني كه تحت تأثير گروهكهاي ملحد و منافق بودند، تأثير بسزايي مي گذارد.
نزديك به سي ماه از عمر پر ثمر عبدالله در زندانهاي ستم شاهي سپري مي شود. اين دوران، از او شخصيتي پرصلابت و استوار مي سازد. سرانجام در سال 1357، به دنبال مبارزات ملت مسلمان به رهبري حضرت امام خميني(ره) از زندان آزاد مي شود و مصمم تر از گذشته و با اميد فراوان ، به فعاليتهاي مذهبي و سياسي خود ادامه مي دهد. پس از آزادي از زندان، به يكي از روستاهاي «چهار محال و بختياري» مي رود و به ارشاد و هدايت و انسجام مردم مي پردازد.
فعاليتهاي شهيد پس از پيروزي انقلاب اسلامي
ميثمي پس از پيروزي شكوهمند اسلامي ، براي ادامه تحصيل به حوزه علميه قم مي رود و از محضر استادان آن جا كسب علم مي كند. پس از مدتي كه غائله كردستان شروع مي شود، درس را رها كرده ، همراه دوست قديمي اش مصطفي رداني پور راهي كردستان مي شود و مدتي در آن جا عليه گروهكهاي ضد انقلاب به مبارزه مي پردازد .
ميثمي به دنبال تشكيل سپاه شهر «ياسوج» به آن جا مي رود و به سازماندهي و ارشاد عشاير محروم اقدام مي نمايد. ميثمي هرگز به دنبال كسب نام و نان نبود. او مي توانست پستهاي مهمي را احراز كند. گمنامي را بر مي گزيند و بي سر و صدا در نقاط محروم كشور به خدمت خالصانه مشغول مي شود. وي در مدت حضور پر بركتش در استان كهكيلويه و بوير احمد ، نقش زيادي در حفظ امنيت و ثبات اين منطقه عشايري ايفا مي كند.
ميثمي پس از سي ماه تلاش پيگير شبانه روزي در نقاط محروم ، از سوي نمايندة حضرت امام (ره) در سپاه ، به عنوان مسؤول دفتر نمايندگي امام در منطقه 9 كشوري منصوب مي شود.
فعاليتهاي شهيد در دوران دفاع مقدس
به دنبال شروع جنگ تحميلي از سوي عراق، شهيد ميثمي با مغتنم شمردن فرصت ، جنگ را نعمتي بزرگ و سفره گسترده الهي مي داند و دل به جنگ مي سپارد. در بسياري از مناطق عملياتي ، حضور فعال مي يابد و از آن جا كه جنگ را در رأس همه كارها مي دانست، مسؤوليت هاي بالايي كه به وي پيشنهاد مي شد، به خاطر جبهه و جنگ نمي پذيرد. پس از مدتي ، از سوي نماينده حضرت امام (ره) در سپاه (شهيد محلاتي) مسئوليت نمايندگي امام در قرارگاه «خاتم الانبياء» به او واگذار مي شود. در شرايط حساس جنگ، در كنار فرماندهان و رزمندگان ، نقش مهمي را در وحدت ، انسجام و رشد معنويت در جبهه ايفا مي كند. ميثمي مدت سي ماه در اثناي جنگ در شيراز به خدمت مشغول مي شود كه در عملياتها خودش را به جبهه مي رساند.
شهيد ميثمي عاشقانه به خدمت جبهه و جنگ در مي آيد و لحظه اي از جبهه غفلت نمي ورزد. حتي براي زيارت خانه خدا هم حاضر نمي شود جبهه را ترك كند. وي پيش از عمليات «كربلاي 5» گفته بود: «من سي ماه در زندان ، سي ماه در ياسوج، سي ماه در شيراز بودم و مي دانم كه سي ماه هم در جبهه هستم. من بايد در اين عمليات ، اجر خود را از خدا بگيرم.» و همان گونه هم مي شود و اجرش را دريافت مي كند.
شهيد ميثمي در جبهه ، علاوه بر فعاليتهاي فرهنگي گوناگون ، همواره تأكيد مي كند كه بايد ارزشهاي جنگ حفظ شود. آقاي «سيد جواد موسوي» در اين باره مي گويد: «شهيد ميثمي به فعاليتهاي فرهنگي خيلي توجه داشت. هرگاه نشستي با مسؤولان تبليغات تشكيل مي شد. به طور جدّي در آن شركت مي كرد . وي به ثبت خاطرات و حفظ آثار و ارزشهاي جنگ اهميت مي داد و مشوّق مسؤولان ثبت خاطرات بود. پيش از عمليات كربلاي 5 ، با برادر “رجايي” پيش ايشان رفتيم و درخواست كرديم كه خاطرات خودش را درباره جنگ بيان كند. با روي گشاده گفت كه خواهم گفت اجازه بدهيد فردا كه از قرارگاه مقدم برگشتم ، بنشينيم . خاطراتم را بگويم؛ اما او رفت و هرگز باز نگشت. »
شهيد ميثمي عاشق دلباخته اي بود كه عشق را تنها با ايثار و فداكاري قرين مي دانست. زندگي زاهدانه و بي تكلفش ، بين دوستان زبانزد بود. از اين رو، وقتي كه شهيد شد، از خود هيچ چيز دنيايي بر جا نگذاشت ؛ مگر پانزده هزار تومان قرض. پدرش مي گويد: «وقتي او شهيد شد ، خدا مي داند هيچ چيز نداشت ؛ جز پانزده هزار تومان بدهي كه ده هزار تومانش را داده بود و پنج هزار تومانش را گفته بود به پدرم بگوييد ادا كند. در اهواز ، در يك اتاق شش متري با خانواده اش زندگي مي كرد. او بسيار قناعت مي نمود و از بيت المال هرگز خرج نمي كرد. روزي به او گفتم : بابا يك منزل براي خودت تهيه كن. نمي شود كه هميشه بي خانه باشي. گفت : خدا نكند من در دنيا خانه بسازم.»
«اخلاص» و «تعهدش» ، اميد را در دلها زنده مي كرد. از كار كردن براي خدا هرگز خسته نمي شد و تلاش براي كسب رضاي خدا را معراج خود مي دانست. خدمت به رزمندگان برايش از همه چيز شيرين تر بود. او پيوسته ابتدا سلام مي كرد و مردم را براي شركت در جهاد ترغيب مي نمود. در جلسات ، مقيد به نشستن در جاي خاصي نبود. براي مأموريت هايش از وسيله دولتي استفاده نمي كرد. نه پيروزي ها او را مغرور مي كرد و نه شكست مأيوسش مي نمود. شهيد ميثمي براي پدر و مادرش ، احترام فوق العاده اي قائل بود.
شهيد ميثمي براي
رزمندگان گوشزد مي كرد:
«برادران
پيوسته از خداي خود بخواهند كه توفيق ادامه نبرد را از ما نگيرد.»
او وقتي مي
ديد رزمندگان و فرماندهان براي دفاع از اسلام شهيد مي شوند، مي گفت:
«
چگونگي شهادت
سرانجام همان گونه كه در شب دوم عمليات كربلاي 5 گفته بود: «من در اين عمليات اجر خودم را خواهم گرفت .» سحرگاه روز 9 بهمن ماه 1365 وعده الهي تحقق يافت و شهيد ميثمي از ناحيه سر مورد اصابت تركش قرار گرفت و پس از سه روز ، دوازدهم بهمن ، در شب شهادت حضرت زهرا (س) به «شهادت» كه آرزوي ديرينه اش بود، رسيد