فعاليتهاي شهيد در دوران دفاع مقدس
با شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران، علي اصغر راهي جبهه هاي جنوب مي گردد. روح و جانش چنان با جبهه ها پيوند مي خورد كه ماندن در شهر را بر نمي تابد. حتّي هر وقت كه مجروح و در بيمارستان بستري مي شود، بهانه جبهه را مي كند. بارها در عمليات مختلف مجروح مي شود. مادرش در اين باره مي گويد: «يك بار از بيمارستان مصطفي خميني زنگ زدند، تير به فكش خورده بود. بيست روز بود عروسي كرده بود كه راهي جبهه شد تا در حملة “فتح المبين” شركت كند. پس از حمله آمد و خيلي زود به جبهه برگشت. در عمليات “بيت المقدس” شركت كرد و دوباره زخمي شد. اين بار تركش به پايش خورده بود. پنجاه روز در بيمارستان “نجميه” بستري بود. بچه اش كه به دنيا آمد، نامش را “محمد حسين” گذاشت. چند روز بعد گچ پايش را باز كرد و عصا را كنار گذاشت و به جبهه رفت.»
شهيد رنجبران دربارة جراحت خود در عمليات «بيت المقدس» مي گويد: «تركش كه خورد تو پايم، بي اختيار فرياد زدم “يا مهدي”! - افتادم؛ اما بي هوش نبودم. يكدفعه ديدم يك نوري در مقابلم درخشيد. امام خميني]ره[ هم پشت نور بود. نور نزديكتر شد. دستي بر شانه ام گذاشت. سبك شدم. آن نور به من گفت: پسر جان تو شهيد نمي شوي. سپس آن نور به من گفت: پسر جان تو شهيد نمي شوي. سپس آن نور و امام دور شدند. چشمهايم را كه باز كردم، ديدم در بيمارستان روي تخت هستم.»
ويژگيهاي اخلاقي
شهيد رنجبران به بسيجيان عشق مي ورزيد و خود نيز در دل بچه هاي بسيجي جا داشت. در اغلب عمليات ها «فرمانده» بود. با تدبير و دور انديشي خاصي. محور عملياتي خود را اداره مي كرد و نبوغ نظامي ارزنده اي داشت. در عمليات «فتح المبين» افتخار آفريد و در آزاد سازي خرمشهر قوت قلب بسيجيان بود. او تمام هستي و آرمانش را در طبق اخلاص نهاده و در جبهه هاي جنگ آورده بود. خالصانه و بي هيچ شائبه اي با دلاوري هايش به جبهه و رزمندگان ، شور شهامت و شهادت مي بخشيد. شهيد رنجبران در عمليات «والفجر 4» جانشين «تيپ 3 ابوذر» از لشگر 27 محمد رسول الله (ص) بود و حماسه آفرينيهاي او در اين عمليات زبانزد شد.
شهيد رنجبران ، احترام ويژه اي براي پدر و مادرش قائل بود. هرگز بي اذن و اجازه آنان كاري انجام نمي داد. خوش برخورد و گشاده رو بود. در برابر مشكلات بردبار بود و عرصه را خالي نمي نمود. وي متدين و شجاع بود. در همه كارهايش با تدبير عمل مي كرد و در كارها، بويژه در جبهه ، اخلاص فوق العاده اي داشت و خالصانه و بي ادعا كار مي كرد؛ به طوري كه خانواده وي ، تنها پس از شهادتش مي فهمند كه او معاون فرمانده لشگر 27 محمد رسول الله (ص) بوده است.
چگونگي شهادت
اين استوانه اخلاص و مجسمه تقوا در 13 آبان ماه 1362 در مرحله سوم عمليات «والفجر 4» در منطقه «پنجوين» ، بر اثر اصابت تركش و گلوله به شهادت رسيد.