qسيرت شهيدان(يك لحظه)
يك روز كه با «محمود» در هويزه بوديم ، در حالي كه گريه مي نمود، تعريف كرد كه «در منطقه غرب چند سرباز كه زير نظر من بودند از من اجازه گرفتند در زير كوهي كه در آن نزديكي بود، بروند و در سايه تخته سنگ بزرگي استراحت كنند. ناگهان دشمن بعثي با گلوله توپ مستقيم آن منطقه را زير آتش گرفت. من دوان دوان رفتم تا آنها را صدا كنم كه به جاي امني بروند، كه متوجه شدم چند گلوله توپ درست به صخره بالاي سر آنها اصابت كرده و سنگ ها به ابعاد 6در8 متر روي آنها افتاده و اين عزيزان را به شهادت رسانيده است.»