qسيرت شهيدان(مهدي و حميد)
روز اول عمليات بي نظير خيبر (سال 1362) بود كه به دستور فرمانده ام ، سر لشكر محسن رضايي ، مأموريت پيدا كردم به همراه تيمي از برادران فرمانده در جزاير مجنون حضور پيدا كنم و مسئوليت قرارگاه رده جلويي فرماندهي كل سپاه را عهده دار شوم، تا يگان ها و نيروها از نزديك بهتر هدايت شوند. وقتي كه به جزيره مجنون جنوبي رسيدم، بعد از ظهر بود و پاتك سنگين دشمن كه از ظهر شروع شده بود ، ادامه داشت. در جزيره سردار «مهدي باكري» را ديدم. كه دو روز تمام گرسنه بود ، ولي همچنان با روحيه اي قوي با لشكر تحت امرش با دشمن مي جنگيد. سردار «حميد باكري» ـ برادر مهدي ـ كنار پل شحيطاط كه بر روي نهر صوئيب عراق بود، همان روز به شهادت رسيد. جسد حميد همانجا ماند. به همراه تعداد ديگري از برادران به مهدي اصرار كردم جسد حميد را به عقب بياورد، ولي او گفت : «هر وقت مقدور شد، حميد را به همراه دسته اي از بسيجي ها كه تماماً آنجا مقاومت كرده و به شهادت رسيده اند ، مي آورد، والا جسد وي را تنها به عقب نخواهد آورد.» نهر مذكور در نقطه اي به نام القرنه به اروندرود مي پيوست. درست يك سال بعد مهدي نيز كه شجاعانه لشكر تحت فرماندهي اش را لشكر عاشورا را در نبرد بزرگ بدر از رودخانه دجله عبور داده بود و دشمن را در غرب رودخانه دجله مستأسل كرده بود، مجروح شد. تني چند از همرزمان ، او را سوار قايق كردند تا به شرق رودخانه دجله بياورند، مهدي با تني مجروح خود را از قايق بيرون انداخت و مجدداً به نبرد با دشمن پرداخت. بار دوم با خواهش و اصرار بيشتري او را سوار قايق كردند. دشمن نيز كه سر رسيده بود، با آر.پي.جي به قايق حامل مهدي حمله كرد ـ اين نقطه از رودخانه دجله نيز با القرنه فاصله چنداني نداشت؛ القرنه نقطه اي است كه در آنجا رودخانه دجله، فرات و نهر صوئيب به هم پيوسته و به اروند رود مي رسند. ـ بدين ترتيب دو برادر و دو سردار اسلام ، در يك نقطه جغرافيايي به فاصله 30 كيلومتر از هم يكي ؛ در كنار رود خانه دجله و يكي در كنار نهر صوئيب ، در قلب دشمن به شهادت رسيدند ـ مهدي، آقا و سرور فرماندهان شهيد سپاه بود. فرمانده اي عارف و در عين حال مجاهد بود. سكوتي توأم با تأمل و تعقل و آرامشي بي نظير همواره در چهره پاك او ديده مي شد. مجاهدي عارف و سخنگويي عميق و آينده نگر و فرمانده اي بسيار شجاع و متواضع بود. اينها گوشه اي از وصف مهدي است.