qسيرت شهيدان(شهادتت مبارك)
دو ماه از ازدواج ما مي گذشت كه به همسرم «سيد محمد» خبر شهادت برادرش را دادند. تا خبر را شنيد، گفت: «خدايا شكرت.» بعد گفت: «مي خواهم جسد برادرم را ببينم.» وقتي با اصرار زياد، او را به ديدن بدن سوخته شده برادرش كه به دست ضد انقلاب به طور فجيعانه اي سوخته شده بود بردند ، تا چشمش به جنازه افتاد گفت: «برادر، خوش به سعادتي كه داشتي، شهادت بر امثال تو مبارك باد.»