qسيرت شهيدان(آماده شهادت)
شب عمليات كه فرا رسيد، «جلال» لباس هاي تميز خود را پوشيد و سر و صورت خود را اصلاح كرد و خيلي آراسته شد. به او گفتم: «جلال ! باز هم خودت را آماده شهادت كردي؟ بيفايده است . تو شهيد نمي شوي.» او با قاطعيت پاسخ داد: «بچه ها باور كنيد اين دفعه مطمئن هستم كه شهيد مي شوم، چون ديشب پدرم و چند تن از شهدا را در خواب ديدم كه در جمع آنها بودم.»
عمليات كه آغاز شد در اولين ساعات حمله ، در حاشيه اروند، جلال را ديدم كه در حالي كه دست راستش قطع شده بود ، به شهادت رسيده است .