كد رمز را باد برده بود q

سال 61 در “ تيپ ويژه شهدا ” ، كردستان بودم . در آن زمان وقتي به عمليات مي رفتيم بعنوان جيره جنگي معمولاً يك كنسرو برمي داشتيم و يك قوطي كمپوت و مقداري نان و آب . “‌شهيد ناصر كاظمي ” ،‌ فرمانده تيپ كه من بي سيم چيش بودم غالباً‌  چيزي همراه خودش نمي آورد ،حتي قمقمه آب . از عمليات {؟}‌چهار ،‌ پنج روز گذشته بو د و من درست نخوابيده بودم وقتي همراه او به تپه اي رسيديم كه بچه ها در آن مستقر بودند ، در حين احوال پرسي “‌شهيد كاظمي ”‌با برادران ، من همانطور سر پا به جايي تكيه كرده و خوابم برد . بعد از 24 ساعت كه بيدار شدم معلوم شد برگه رمز بي سيم را باد پايين تپه برده ‌ و“‌ شهيد كاظمي ‌”‌  خودش رفته آن را پيدا كرده تمام اين مدت بجاي من پاي بي سيم بوده و نگذاشته كسي مرا بيدار كند . بعد از اينكه از خواب برخواستم اظهار شرمندگي كردم و خواستم از او تشكر كنم كه گفت خستگي ازآن دشمن است و تشكر از آن بنده در برابر خدا .  بعد هم اضافه كرد : زياد سخت نگير ؟