اگر برگردم q

سال 65در “ گيلان غرب ، جبهه تاجيك ” بودم . پير مردي بود با حدود 65 سال سن وقتي به او مي گفتيم  حالا وقت استراحت شماست لا اقل چند روز برويد مرخصي  مي گفت : اگر برگردم مي ترسم قبولم نكنند .  چيزي نگذشت كه نامه اي از خانواده اش بدستش رسيد  كه پسرش سخت مريض است و در بيمارستان بستري  . با اصرار برادران يك هقته مرخصي گرفت و رفت اما بعد از 24 ساعت آمد گفت : به برادر زنم سپرده ام به كارش رسيدگي كند . بعدها در سنگركمين  در كنار خودم تير مستقيم خورد و به شهادت رسيد