qمي
خواهم جاي پدر و برادرم را پر كنم
در اعزام نيروي شهرمان مسئوليت داشتم . از داوطلبين طبق معمول ومقررات ثبت نام
مي كرديم و بعد از تكميل پرونده آنها را به آموزش مي فرستاديم . يك روز نوجواني
دوازده ، سيزده ساله اي آمده بود پايگاه و اصرار مي كرد كه او را بپذيريم
.