q  فوتبال آتيشي

استاديوم تختي آبادان زمين چمن خوبي داشت، ولي متأسفانه در تيررس گلوله ها و توپخانه عراق بود. بچه هاي سپاه و بسيج ، بدون توجه به آتش عراق، گهگاهي تيم تشكيل مي دادند و مسابقه بر پا مي كردند.

يك بار قرار گذاشتيم تيم منتخبي از سپاه و بسيج با تيم صنعت نفت آبادان مسابقه بدهد. البته از بچه هاي اصلي تيم چند نفري بيشتر نبودند و بقيه از ذخيره هاي تيم صنعت نفت بودند.

مسابقه در استاديوم آبادان بود.

بازي شروع شد. همه از هيجان و شوتها و پاسها و دريبلها و دفاعها فريادها مي كشيدند و شاديها مي كردند.

نيمه اول بدون گل گذشت . در نيمه دوم بچه هاي سپاه و بسيج يك گل زدند و بازي به اوج خودش رسيد. بيست دقيقه مانده بود بازي تمام شود ، كه عراقي ها شروع كردند به زدن آنجا. بچه ها بازي را ادامه دادند، اما شدت آتش همه را كشاند تو رختكن . يكي از خمپاره ها خورده بود به كناره يكي از ديركهاي نورافكنها و صدمه زيادي ديده بود.

تيم صنعت نفت گفت: «قرار بود بازي دوستانه باشد، نه اين كه خون و خونريزي راه بيفتد. ما ديگر بازي نمي كنيم.»

تيم ما گفت: «بازي وقتي تمام است كه شما قبول كنيد باخته ايد.»

تيم صنعت نفت گفت:« قبول. برد با شما.»