عظمت فداكاريهاي رزمندگان اسلام
مطالبي كه مي خواهم عرض كنم اول يك گزارش كوتاهي بدهم از اين چند هفته اي كه توفيق پيدا شد و به اين خطوط جبهه و مرزي رفتيم. اينجانب توفيق پيدا نكردم به همه جا بروم و وقت كم بود يعني تا حالا نتوانستم بروم، بعداً ان شاء الله مگر بروم. در خطوط مرزي خوزستان و واحدهاي مستقر و واحدهايي كه مجتمع از سپاه و ارتش هستند در نقاط مختلف در نقاط مختلف خوزستان از اينها بازديد كردم و با آنها نشست و برخاست نمودم. ساعتهاي متمادي با دهها گروه از برادران عزيز بسيج و سپاه و ارتشي نشستيم صحبت كرديم. حرفهايشان را پرسيدم، توصيه ها كرديم و اما آن چيزي كه براي خود من حاصل شد يك معرفت كاملتري بود نسبت به آنچه كه قبلاً نسبت به نيروهاي رزمنده خودمان داشتم. كسي نيست كه نداند وقتي هشت سال در يك مملكتي جنگ هست نيروهاي دفاعي اين مملكت و رزمندگان چه زحمتي را در اين هشت سال متحمل مي شوند، اين را همه مي فهمند. اين هشت سال آن كساني كه در جبهه هستند، چه سازمانهاي موظف جنگي مثل ارتش و سپاه و چه كساني كه بدون اينكه قانوناً وظيفه اي داشته باشند داوطلبانه به جبهه رفتند، مثل برادران بسيج كه بعضي از بسيجي ها را ما ديديم در جبهه كه اينها 5 سال، 6 سال و يا 7 سال بود كه در جبهه بودند. يك جوان بسيجي رفته جبهه، آنوقت يك نوجواني بوده امروز يك چهره نظامي ممتاز شده است كه اين يكي از دست آوردهاي بزرگ انقلاب ما است. بعضي از فرماندهان لشكرهاي سپاه كساني هستند كه اول كه به جبهه رفتند بسيجي بودند و آنجا به طور دو ماهه و يا سه ماهه و يا شش ماهه رفتند كه بعداً برگردند، جبهه دامنگيرشان شد. براي آدمهاي عاشق و مخلص حقيقتاً جبهه دامنگير است. نتوانستند برگردند، دلشان نيامد برگردند. همانجا ماندند و تجربه پشت تجربه و حادثه پشت سر حادثه. بارها مجروح شدند، اما خداي متعال جان با بركت آنها را حفظ كرده است و امروز فرمانده يك جمعيت كثير و يا لشكري چند هزار نفري شدند. البته طبعاً جزو كادرهاي سپاه شدند. بعضي هم هستند كه هنوز كادر سپاه نشده اند، هنوز بسيجي اند . در كادرهاي عمده لشكرها كه بنده مي رفتم و با آنها صحبت مي كردم، برادران مي گفتند كه اين برادر هنوز بسيجي است مثلاً دانشجو يا كارگر يا كاسب است آمده اينجا و چند سال است كه در جبهه مانده و لباس بسيج هم تنش هست، هيچ توقعي و طلبي هم از كسي ندارد. همه اين را مي دانند وقتي كه هشت سال در يك مملكتي جنگ هست آن هم مقاومتي با اين عظمت و وسعت، نيروهاي مسلّحه اش واقعاً فداكار هستند. واقعاً نيروهاي مسلحه اش زحمتكش اند. در آن آفتاب سوزان در يك فصل، در آن برف يك متري در يك فصل و در يك نقطه اي ديگر، در تمام شرايط تحمل كردن، از زن و بچه خود دور بودن، از محيط راحت خانه دور بودن و در جبهه ماندن، خود همين يك فداكاري است، ارزش است. ليكن تا مدامي كه آدم از نزديك نرود و جزييات زندگي را نبيند به عظمت اين فداكاري پي نمي برد. بنده اوائل جنگ مدت كوتاهي توفيق داشتم كه با آن برادرها باشم، ليكن بعد اين مسؤوليتها مانع شده بود و بي توفيق شده بودم. حالا اين آخري كه رفتم ديدم واقعاً چه ظرافتهايي ، چه ريزه كاريهايي و چه عظمتي است. |