نقش مؤثر و سازنده بسيج در جنگ تحميلي

 

اين نيروهاي عظيم مردمي كه با يك اشاره امام، حقيقتاً يك اشاره امام، در آن پيامشان يك اشاره كردند و آنچنان اين ملت را حركت داد كه بهترين جوانان اين مملكت را به جبهه كشاند.

صدها هزار جوان، البته غير جوان هم در ميانشان بود، از اطراف كشور راه افتادند و به جبهه آمدند. در هر يك از واحدهايي كه متشكل از بسيج بود ـ يعني لشكرها و تيپهاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ـ كه اينجانب رفتم ولوله جمعيتي كه آمده بود آنقدر زياد بود كه گاهي فرماندهان متوسل مي شدند به ما كه اگر ممكن است بگوييد كه ديگر نيايند. و البته بعداً در تهران برادران ما مصلحت ديدند كه يك اشاره اي بكنند كه روند يك مقدار آهسته تر بشود. درست هم همين بود. ليكن در عين حال تراكم اين جمعيت در آنجا به صورت عجيبي بود. برادرها مي گفتند از اول جنگ ما يك چنين حركت عظيمي و يك چنين تراكمي را يا نديديم و يا شايد در يكي دو مورد ديگر شبيه اين را ما ديديم.

آنوقت شور و هيجان اين جوانها روزهاي اولي كه ما رفته بوديم، روزهايي بود كه رژيم عراق هنوز مشغول تاخت و تاز بود و به داخل مرزها نفوذ مي كرد و رخنه مي كرد يا رخنه كرده بود و آمده بود مستقر شده بود و تهديد به صورت كامل بود. بمباران شيميايي وسيعي شده بود. در همان روزها بنده يك شب در يك آسايشگاهي رفتم 800 مريض بمباران شيميايي را روي تختها خوابانده بودند كه ما از اينها عيادت كرديم و همه اينها همان دو سه روز مجروح شده بودند و البته اغلبشان هم حالشان همانجا خوب شد و دوباره به جبهه برگشتند و خودشان مي گفتند كه ما حاضر نيستيم برگرديم برويم. آن بمباران شيميايي و آن روشهاي خصمانه و خبيثانه اي كه انجام مي گرفت آنچنان هيجاني در اين بچه ها به وجود آورده بود كه دائم اصرار مي كردند كه ما براي حمله و عمليات آماده ايم و اجازه مي خواستند كه بروند به دشمن حمله كنند و گمان من اين است و آنوقت برداشت من حقيقتاً اين بود و همين هم درست بود كه اگر يك عملياتي را در آنوقت اينها انجام مي دادند تا اعماقي مي رفتند كه تا آنموقع نيروهاي ما نرفته بودند.

اينقدر نيروهاي ما شور و هيجان داشتند . البته بعد از آن بود كه ما قطعنامه را قبول كرده بوديم. دشمن ان روز مشغول بهانه گيري بود. هنوز پيش شرط معين مي كرد و حرفهاي زياده و بي ربط مي زد و حاضر نبود كه حقيقت را قبول بكند. همين حضور قوي رزمندگان ما مسأله را در دنيا حل كرد.

ديدند كه در جبهه ها چه خبر هست. بحمد الله قدرت سازماندهي رزمي سرداران نظامي ما هم خوب است، مي توانستند اينها را سازماندهي كنند و اينها را سازماندهي مي كردند و مي فرستادند در خطوط مقدم. بعضيها را عقب آماده نگه مي داشتند، بعضيها را آموزش مي دادند، خلاصه شور و غوغايي بود در آن روزهاي اول براي اينكه رژيم عراق مجبور شد و بالاخره اعلام كرد قطعنامه را قبول دارد و روز آتش بس هم معين شد. نيروها همان شور و هيجان را داشتند منتهي تسليم فرمان امام بودند. در يكي از لشكرها من رفتم، فرمانده آن لشكر يك حرفي زد و تمام اين نيروهاي رزمنده پرشور بلند تكبير گفتند. واقعاً از اين ايمان و تعهد لذّت بردم؛ آن روح جنگي و آمادگي نظامي و اين روح تعهد. خطاب به بنده كرد و گفت: به امام عزيز ما بگوييد ما مثل همان كسي هستيم كه آمد خدمت امام صادق (ع) گفت: يا بن رسول الله اين سيبي كه الآن دست شما هست اگر شما بگوييد اين نصف سيب حلال و اين نصف سيب حرام است ما سؤال نخواهيم كرد كه چرا. يك سيب واحد مال يك درخت و مال يك شاخه نصفش حلال و نصفش حرام چرا؟ ما سؤال نمي كنيم، ما متعهديم، قبول داريم آن نصفه اي كه شما مي گوييد حلال است حلال و آن نصفه حرام است حرام. و گفت ما مثل همان آدم هستيم. امام ما يك روز به ما مي گويند جنگ وظيفه است، اين دين و ايمان ما مي شود و تا پاي جان هم مي ايستيم، امروز هم به ما مي گويند آتش بس وظيفه است و اين مصلحت اسلام است با تمام وجودمان اين را باور مي كنيم. پيام ما را به امام برسانيد و بگوييد ما متعبديم و گوش بفرمان شما هستيم هر چه شما بگوييد ما آن را دين خودمان مي دانيم و عمل مي كنيم.

اين روحيه جوان هاي رزمنده ما در جبهه هاي جنگ است و الآن هم هستند. همين الآن جبهه ها مالامال از نيروهاي رزمنده است. گفتند بر نمي گرديم تا به ما اجازه بدهند و بگويند ديگر لازم ندارند تا بمانيم. ما هم تأكيد كرديم گفتيم تا وقتي كه مذاكرات هنوز به روند درست خودش نيفتاده و به جايي نرسيده، بايد ظرفيت رزمي و دفاعي به صورت كامل پاي كار حاضر باشد. البته ظرفيت رزمي و دفاعي بعد از آن هم براي هميشه بايد در حد اعلا وجود داشته باشد، منتهي حالا بايد پاي كار باشند تا دشمن خيال نكند كه مي تواند زورگويي و قلدري كند و حرف زور بزند.

دنيا خيال نكند كه جمهوري اسلامي را مي تواند از مواضع بحق خودش يكقدم عقب بنشاند. گفتيم باشيد. آنها هم متعبد هستند، تا وقتي كه فرماندهانشان به آنها بگويند حالا ديگر لازم نيست و يا به هر كيفيتي كه آنها گفتند، عمل خواهند كرد.

الآن هم جبهه ها دست نخورده هست و نيروها همانطور و با همان استحكام و قدرت آنجا باقي هستند. چه در خطوط مقدم و چه در عقب.

روز عاشورا بنده در منطقه خرمشهر خطوط مقدم را بازديد كردم ـ كه فاصله خط دشمن هم خيلي نزديك است- ديدم برادرها و رزمندگان آنطوري آنجا مستقرند كه همين الان مثل اينكه بايد عمليات كنند.

آمادگيشان يك آمادگي كامل است. اگر همان لحظه به آنها گفته مي شد عمليات بكنيد، همان لحظه آماده بودند. يعني يك چنين آمادگي را بحمد الله نيروهاي بسيجي ما دارند.

من لازم است در اينجا ـ البته وظيفه خودم، به عنوان يك برادر مسلمان ، والا بنده كسي نيستم از مردم تشكر كنم، مردم به نداي رهبرشان پاسخ دادند و اين كار اولشان هم نيست هميشه همينطور بودند، بنده يكي از آحاد مردم هستم ليكن ـ حقيقتاً به عنوان يك برادر و به عنوان يك مسؤول لازم مي دانم تشكر عميق خودم را از اين حركت عظيم ملت ايران عرض كنم.

كار بزرگي كرديد، خوب جواب داديد، خوب لبيك گفتيد و در جاي مناسب خود، اين حركت را انجام داديد.