فوايد قبول قطعنامه 598 براي ما

 

اعلام قبول قطعنامه به وسيله جمهوري اسلامي دو فايده و نتيجه بسيار مهم و اساسي داشت:

1ـ مصلحت انقلاب و نظام

يك فايده اين بود كه ما در اين برهه از زمان آتش بس را به صلاح انقلاب و كشور دانستيم. همچنان كه در گفتار مسؤولين و پيام امام عزيزمان اين را شنيديد و دانستيد؛ بر اثر عوامل و حوادثي كه ان شاء الله تفصيل و جزئيات آن در آينده بايد براي مردم روشن شود.

مسؤولين كشور پشت سر امام بزرگوار به اين نتيجه رسيدند كه در اين برهه از زمان، خاتمه جنگ به نفع اسلام و به نفع مسلمين است كه حالا در جمع بندي كه از جنگ خواهيم كرد تا حدودي اين مسأله روشن خواهد شد. اين يك فايده كه اعلام قبول آتش بس را به دنبال داشت و اين براي ما به مصلحت بود و مطلوب ما هم بود.

2ـ روشن شدن ماهيت رژيم عراق

فايده دوم اين بود كه با اعلام قبول قطعنامه ، رژيم عراق ماهيت خودش را آشكار مي كرد و بر خلاف ادعاهاي صلح طلبي ، نشان مي داد كه حركت او در طول اين چند سال اخير كه در موضع ضعف كامل بود، حركت منافقانه اي بوده و اين براي ما خيلي ارزش داشت.

پس ما از اعلام قطعنامه دو فايده عمده مي برديم. يكي اين بود كه آن چيزي را كه مي خواستيم و آن را به مصلحت خودمان مي دانستيم ـ يعني خاتمه جنگ ـ را به دست مي آورديم و دوم اينكه رژيم عراق را افشا مي كرديم و يك برد سياسي در دنيا به دست مي آورديم.

رژيم عراق در مقابل اين حركت غير منتظره جمهوري اسلامي ، درمانده و متحير شد كه چه بكند. اگر مي خواست چهره جنگ طلبي او افشا نشود بايد آتش بس را بلافاصله قبول مي كرد كه اين همان چيزي بود كه براي ما مطلوب بود و فايده اول برآورده مي شد. اگر مي خواست آتش بس را كه ما آن را به اصطلاح مي دانستيم و خاتمه جنگ را مي خواستيم و تشخيص مي داديم به مصلحت ماست اگر او مي خواست زير بار نرود مجبور بود قبول نكند، پس چهره منافقانه او افشا مي شد و فايده دوم براي ما عايد مي شد. يعني رژيم عراق هركاري مي كرد يك فايده عايد ما مي شد. يا قبول مي كرد، براي ما مفيد بود، يارد مي كرد كه آن هم باز براي ما مفيد بود.

در اين محاسبه ، رژيم عراق بدترين كار ممكن را انجام داد. يعني غير سياسي ترين و نابخردانه ترين كاري را كه ممكن بود انجام داد. يعني كاري كرد كه ما هر دو فايده را با هم برديم.

اول كه ما اعلام قطعنامه كرديم با آتش بس مخالفت كرد. گفت: من اين شرطها را مي كنم. پنج شرط را اعلام كرد. كه يكي از آنها مذاكره مستقيم قبل از آتش بس بود. راجع به اروند رود، خليج فارس و راجع به مسائل سياسي حرف زد و پنج پيش شرط را اعلام كرد كه اين در دنيا تلقي شد كه عدم قبول قطعنامه و رد آن است و مأمورين عراقي در سازمان ملل با مصاحبه هاي متناقض و حرفهاي گوناگون وجهه سياسي براي او باقي نگذاشتند و دنيا اذعان كرد كه رژيم عراق جنگ طلب است.

اين كار اول او بود كه موجب شد ما به مقصود خودمان كه افشاي چهره جنگ طلب عراق و دريدن پرده نفاق كه با شعار صلح طلبي آن به وجود آورده بود، از چهره جنگ طلب او بشود.

بعد از اينكه رژيم عراق دو سه هفته اين موضوع را ادامه داد و دائماً با شكلها و ژستهاي مختلف چهره خويش را در دنيا زشت تر كرد و صداي افكار عمومي در آمد، بالاخره زير فشار افكار عمومي عالم و زير فشار ديپلماسي قوي و منظم و برنامه ريزي شده ما كه مأمورين و وزير امور خارجه ما با اقامت طولاني خودش در سازمان ملل اين را تأمين كرد، زير فشار افكار عمومي بالاخره مجبور شد آتش بس را قبول بكند، بدون هيچيك از آن پيش شرطها. مقصود دوم ما هم حاصل شد يعني هم آتش بس را قبول كرد و هم خودش را جنگ طلب معرفي كرد، هم افشاي ماهيت خودش را كرد، هم بالاخره به آنچه كه جمهوري اسلامي گفته بود تسليم شد و تن داد.