qسيرت شهيدان(مامور خدا)                       

يك روز هر چه كرديم زنبورها را از سنگر خود بيرون كنيم ، نتوانستيم . در آن لحظه از توپ و تانك دشمن نمي ترسيديم ، اما مي ترسيديم كه مبادا اين زنبورها ما را نيش بزنند. براي همين خاطر ، سنگر خود را ترك كرده ، به سنگر ديگري كه در آن نزديكي بود رفتيم . در همين موقع بود كه ديديم گلوله توپ دشمن به سنگري كه ما آن را ترك كرده بوديم، افتاد و سنگر متلاشي شد. فهميديم كه آن زنبورها از جانب خداوند مأمور بودند و ما توفيق شهادت نداشتيم.»